اسب در ادبیات ودایی: جهان هستی به صورت اسب تجسم یافته و در داستان آفرینش از میان آب ازلی، نخست آتش، عین اسبی است که محل او در آب است و آفریدگار کاینات در تجسم مادی خود به صورت اسب درآمده است.
اسب در ذهن اقوام هندو اروپایی:
مهر از ایزدانی است که بر گردونه ی مینوی نشسته است. اسب نشانه ی ویژه ی ایزد آفتاب و ایزد ماه و ایزد باد بوده است.
اسب در اوستا: فرشته ی نگهبان چهارپایان درواسپا (دارنده ی اسب سالم ) خوانده شده، دارای گردونه است.
تشتر فرشته ی باران برای دست یابی به آب های بارور، به پیکر اسب سفیدی درآمد.
ایزد بهرام در سومین و ویشنو ایزد هندی در دهمین تجلی خود به صورت اسبی سفید و زیبا ظهور نمودند.
اسب را شاه چرندگان و در میان چارپایان از همه نیکوتر دانسته اند.
نوروزنامه از قول کیخسرو: هیچ چیز در پادشاهی بر من گرامی تر از اسب نیست.
تهمورث در شاهنامه: تهمورث هم زمین را بر پشت اهریمن که به صورت اسبی درآمده بود، درهم نوردید.
داشتن اسب و گردونه، نشانه ی اشرافیت و امتیاز به حساب می آمده است.
اسب در شاهنامه: اسب خاندان گشتاسپ سیاه است؛ اسب بیدرفش که بعد از کشته شدن او به دست بستور افتاد و نیز اسب سیاووش هم سیاه توصیف شده است.
اسب خسروپرویز به نام شبدیز هم سیاه است. رخش هم در شاهنامه موجودی شگفت انگیز توصیف شده که از قدرت و ادراک خاصی برخوردار است.
اسب ادبیات اسلامی: در ادبیات اسلامی اسب هایی مانند براق (اسب حضرت رسوا (ص))، دلدل (اسب حضرت علی (ع)) و ذوالجناح (اسب سیدالشهدا(ع)) بر می خوریم.
اسب در ادبیات یونان: اسب تروا در حماسه ی معروف ایلیاد اسبی است چوبین که یونانیان پس از ده سال محاصره توانستند با جای دادن عده ای سرباز در داخل آن و نفوذ به درون حصار، دروازه های شهر تروا را بگشایند.
[برگرفته از: فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی/ محمدجعفر یاحقی.ـ تهران: فرهنگ معاصر، 1388. صص 111 ـ 116]