از شرایط اقتصادی حرفهتون بگید. به عنوان شغل سوارکاری یا مربیگری چه مزیتهای افتصادی و چه تردیدهایی داره؟
از نظر اقتصادی که سوارکاری یه ورزش اشرافیه. تو این ورزش خیلی سرمایهگذاری میشه ولی خب این سرمایهگذاری به ده درصد افراد جامعه ربط داره و بقیه و اون ده درصد که تو این جامعه هستند با یه کم جابهجایی در شرایط بدی قرار میگیرند، به نظر من درآمد سوارکاری هم تقسیم بندی شده و شاید همه تو شرایط خوبی نباشند، ما الان فقط بدنمون و هنرمون رو داریم و امنیت شغلی نداریم. من سالی که پام شکست و نتونستم سوار بشم تمام اسبام از دستم رفت، من اگه سنم بره بالا چه امنیت کاری دارم؟
کی منو حمایت میکنه؟ برای یه سری افراد خاص که در راس سواری هستند شرایط فرق میکنه اونا خودشون برنامهریزی دارند برای آیندهشون. بیمه داشتن سوارکارا واقعن کار سختی نیست. فدراسیون باید سوارکارا رو بیمه کنه. نه بیمهی ورزشی. بیمهای که تامین آینده و بازنشستگی داشته باشه. من همین الان دغدغهی فکری هست که روزی که نتونم اسب سوار بشم چه کار باید بکنم؟ از یه طرف عشق و علاقهام هست اما از آینده نگرانم چون سرنوشت بسیاری از پیشکسوتها و سوارکارهای قدیمی رو الان میبینم.
از شاگرداتون برامون بگید. چه تو همدان و چه دورهای که در تهران شروع دوبارهای داشتید.
من از سال هشتاد و دو تو همدان اسب و شاگرد گرفتم، شاهین ستاره، رامین شهابی که شاگردم بودن و پشتکار زیادی داشت. من شاگردای خوب زیاد داشتم اما همشون پشتکار رامین شهابی رو نداشتند، رامین عشق و علاقه و استعداد و پشتکار و حس لازم رو داشت. شاگردی هم داشتم که حس نداشت اما پشتکار داشت، یه سوارکار خوب داشتیم سیاوش مهاجرانی که اولش که اومد پیش من انگار چند سال داشته سوارکاری میکرده اما ادامه نداد. محسن حدادیان شاگرد من بود که الان یکی از باشگاههای همدان دستشه. رضا شکری دو سال شاگرد من بود. از شاگردای تهرانم خانم نگارجهانبین که تو مالکین خیلی انگیزه داره و موفق هست. جلال کارگری شاگردم بود که جلال یه مدت با رضا بخشی کار کرد و چند سالی با من. تو تهران بیشتر اسب کار کردم تا شاگرد چون یه مقدار به خاطر موقعیت باشگاه برام شاگرد گرفتن سخته. این جا از همه نظر خوبه اما یه کم فاصله داره و برای همین از نظر شاگرد یه کم در مضیقهام. دو دو تا تای ما گاهی چهار نمیشه دیگه.
سوارکار شماره یکتون رودر دنیا برامون آنالیز فنی کنید.
من لودگر بربام رو خیلی دوست دارم. شجاعتش رو تحسین میکنم. تو مسابقه البته میبینم کارشو و از تمرین و پایههای آموزشی و شکل کار کردنشون بی خبریم.
درمورد سبک کار با شاگردهاتون صحبت کنید.
چیزی که من از کار با شاگردها و اسبهام یادمه فقط صبره. تنها چیزی که نتیجهاش کنار مسایل آموزشی خیلی خوب میشه صبره. چون شما اگه تکنیک داشته باشی ولی صبر نداشته باشی موفق نمیشی. من البته اسب بیشتر آموزش دادم تا سوارکار و اینها همش با صبر و حوصله بود. این روزا صبر مردم کمه و همه کم حوصله شدند، من اعتقاد دارم روز اولی که کره سوار میشی اون هیچ ایرادی نداره ولی اگه صبر تو کارش به خرج ندی نتیجهای نمیگیری. من همیشه میگم ذهن کره مثل یه نوار خام میمونه میشه روش چیزای خوب ضبط کرد میشه چیزای بد. اگه قبلن چیز بدی ضبط شده باشه پاک کردنش خیلی سخته. این صبور بودن چیزیه که کمتر کسی الان رعایت میکنه.
ادامه ی این گفتگو را در مجله شماره پانزده بخوانید.