اگر با همین استعداد و پشتکار و توانایی به جای همدان در زاهدان متولد میشدید چه جایگاهی در سواری برای خودتون فرض میکردید؟
با این علاقه و عشقی که دارم جایگاهم خوب بود. اون جا هم پلی میزدم که پیشرفت کنم اگر قرار بود هر هفته از زاهدان بیام تهران این کارو میکردم.
چه دورهای در زندگی سوارهتون متفاوت بوده، به جلو رفتن یا پیشرفت یا عقب گردهای مقطعی؟
من از سال هفتاد و نه تا هشتاد و یک پیش آقای شیدفر سواری کردم توی کردان. کار کردن من با ایشون از اینجا شروع شد که با یه اسب نه چندان خوب تو جوانان سواری کردم و اون موقع آقای شیدفرسواری من رو دید و مسعود یزدی منو معرفی کرد به آقای شیدفر و رفتم باشگاه آرش کردان. اون موقع آقای رشیدآتشبار هم پیش
آقای شیدفر سواری میکرد. آقای شیدفر خیلی خوب کار میکردند و اون جا به کل دید من دربارهی سوارکاری عوض شد. قبلش فکرم یا دیدم خیلی بسته بود. پیش آقای شیدفر کار زمینی رو از صفر شروع کردم، قبلش تو همدان چیزی از کار زمینی نمیدونستم. آقای شیدفر گفتند پرش تو خیلی خوبه چون قبلن خیلی تجربه کردی اما تو کار زمینی هیچی. بعد از اون دوره که من رفتم همدان خیلی پیشرفت کردم، از سال هشتاد و یک شروع کردم به اسب جمع کردن و مربی شدم، و به نظرم پیشرفت جهشی کردم. اون سالها خیلی اسب خارجی نبود، بعد برگشتم به همدان، موفقیتهای زیادی داشتم و در مسابقههای تهران هم موفق بودم، اون موقع اسبها دوخون بود و رقابتها خیلی نزدیک بود، سال هشتاد و هفت با یه اسب دوخون رفتم قهرمانی کشور، از معدود کسانی بودم که با دوخون اون موقع تو اون ارتفاع پریدم و اون رو هم مدیون حمایت آقای بختیاری بودم با انگیزهای که به من داد.
گلنوش؟
بله. کرهی نی ست، تو قهرمانی کشور هشتاد و هفت تنها کسی که بی خطا رفت من بودم و آقای ملکلو، البته راندهای قبل خطا داشتیم چون تمرین زیاد و اسب خوبی نداشتم، اما راند به راند بهتر شدم. الانم همینه تو مسابقههای چند راندی هر راند از راند قبل بهتر میشم، افت من از سال هشتاد و هفت شروع شد که چند سالی داشتم در جا میزدم و فکر میکنم تو اون دوره پسرفت داشتم. سال نود و دو اومدم تهران و رفتم باشگاه نمک آبرود پیش آقای گیتیبان.
ادامه ی این مطلب را در مجله شماره پانزده بخوانید.