تاثیر سبک زندگی و عادتها و رفتار و کنش یه سوارکار چطور هست؟ منظورم کاری است که بیرون از مانژ و در زندگی شخصیش انجام میده.
ارتباط تنگاتنگی هست. چون شما دارید با یه موجود زنده کار میکنید که مثل شما قدرت تصمیم گیری داره و احساس داره و درد رو میفهمه و یه روزایی مثل شما حالش خوب نیست. پس باید اونو درکش کنید و اگر شما هم آشفته باشید نمیتونید اونو درک کنید. یه مثالی هست همیشه میزنن اگه اسب سوارش ناشی باشه پاشو بذاره تو رکاب اسب میفهمه. این نیست. اسبها تو طبیعت گروهی زندگی میکنن یعنی برای بقا مجبور به زندگی گروهی هستن. این اسبا از یه سری چیزرا ایده و الهام میگیرن.مثلا اگه یه سری پرنده بپرن اینها هوشیارتر میشن و میگن یه اتفاقی داره میافته. اگه اسب آلفاشون یه سمتی شروع کنه به حرکت همه
به اون سمت میرن. سوار ناشی هم اگه با اضطراب و انقباض پاشو بذاره تو رکاب و این اضطراب و انقباض به اسب منتقل بشه. اسب میفهمه و خودش رو منقبض میکنه و مضطرب میشه. اینه که اگه شما تو محیط خونه یا بیرون از خونه آرامش نداشته باشی مطمئن باش این رو کارتون صد در صد تاثیر داره اگه اسبتون با تجربه باشه ممکنه با شرایط خودشو بهتر وفق بده ولی باز هم روی راندمان کاریش تاثیر داره.
در مورد گردش اقتصادی درساژ تو ایران صحبت کنیم. درباره تامین اسب درساژ و اسپانسر. آیا برای مالک اسب نگهداری از اسب درساژی توجیه داره؟ شما به عنوان یه درسور با مشکل تامین اسب مواجه هستید یا خیر؟
صد درصد. این اسبی که مالک برای من نگه داشته فقط به خاطر اینه که منو دوست داره و برای رفتن تو مسابقه درساژ و نتیجه گرفتن من اسبو نگه داشته. بزرگترین مشکل تو درساژ اینه که علاقمند و اسپانسر تو این رشته بسیار کمه برای همینه که این رشته یه مدت خوب جلو میره یه مدت دیگه در جا میزنه. مساله دیگه اینه که آدمهایی که این چرخه رو جلو میبرن و همشون هم انسانهای محترم و دانشمندی هستند با هم مشکل دارند. همیشه تو درساژ ایران چند تا قطب روبروی هم ایستادند به جای این که کنار هم باشن. من از اوایل دهه هفتاد دارم تو مسابقههای درساژ شرکت میکنم و چیزی که برداشت کردم این بوده که یا تعداد مسابقهکمی در سال برگزار میشه یا همونها هم خیلیاش کنسل میشه. چون اصل درساژ بر پایه نظمه و وقتی نظم تو مسابقهها نیست اسبها و سوارهاو همچنیم مربی و اسپانسر بلاتکلیف هستند، اسبها و سوارها دائم تمرین میکنن،آماده میشن و به جایی میرسن اما مسابقه نمیرن یا کم میرن و یه مدت زیاد کار ندارن و همه چی از دست میره. من درساژ رو خیلی دوست دارم و با همهی اسبام هم کار میکنم اما درآمد اصلیم از پرشه پس مجبور میشم درساژ رو بذارم تو حاشیه. مساله دیگه اینه که آخر هر هفته مسابقه پرش هست و مسابقههای درساژ موکول میشه به سهشنبه یا چهار شنبه، تو این روزها تماشاگر علاقمند معمولا فرصت نداره بیاد از طرفی از نظر خیلیها این مسابقه درساژ یعنی قدمیورتمه و خیلیها میگن کار مسخره ایه و ارزش دیدن نداره. خیلی از قهرمانای پرش حتی با تمسخر باهات صحبت میکنن. میگن شما ول معطلی این چه کاریه آخه؟
حتی ممکنه بگن شماها از مانع میترسین که درساژ کار میکنین.
حالا به من هیچ وقت این حرفو نزدن چون من خودم پرش میکنم ولی به خیلی از دوستام این حرفو میزنن. درساژ پایهاش نظمه اما ازسمت متولیهاش نظم و برنامه ریزی خوبی وجود نداره. اگر هم برنامه ریزی و هدفی هست درست اجرا نمیشه. آقا احسان من یه چیزی اضافه کنم. من چند سال پیش یه اسب رده بالای پرشم یه سیلمی بودیونی بود به اسم گلدن بوی. باهاش خیلی کار زمینی میکردم و مسابقه درساژ میبردمش. کم کم تو درساژ به سطح خوبی رسید. تو یه دوره قهرمانی کشور پرش قرار بود دوشنبه و چهارشنبه و جمعه بپریم و پنجشنبه مسابقه قهرمانی درساژ هم باشه. من روز اولو پریدم. روز دوم تو بازدید مسیر و قبل مسابقه از یکی مسئولای فدراسیون سوال کردم که فردا مسابقه درساژ هست. ایشون فرمودند شما حالا پرش تو بکن اعلام میکنیم. من پریدم و چهار خطا شدم و انتخاب شدم برای فینال روز جمعه. دوباره درباره درساژ فردا سوال کردم. اون آقا فریاد زد که شما چی میگی؟ من باید برای سه نفر مسابقهی درساژ برگزار کنم؟ خب تقصیر منِ مسعود یزدی چیه که سه نفر شرکت کننده هست. من وظیفه دارم سواریمو بکنم، شما وظیفه داشتی در طول این سال ها کاری کنی که سه نفر شرکت کننده نداشته باشیم. برنامهریزی شما اشتباه بوده که درساژ سه تا شرکت کننده داشته. به من بگید فردا مسابقه هست یا نه. فردا که هیچی. اون موقع مسابقه تو آبان ماه بود. اعلام میکنیم اعلام میکنیم رفت تا آخر سال و هیچی. الان چند ساله تو ایران مسابقه قهرمانی کشور بی نظم برگزار میشه؟ چرا؟ چون نمیخوان بشه. حرف شون چیه؟ اینو من از زبان خیلی از مسئولین شنیدم که میگن ما قهرمانی کشور پرش رو برگزار میکنیم برای پنجاه نفر . قهرمانی درساژ باید برگزار کنیم برای سه نفر. شما میخواین یکی تون قهرمان بشه، براتون بشه دکون بازار. من خودمو میگم. من زحمت کشیدم. بیشتر مواقع هم که من مسابقه رو نبردم پس برام درساژ مهم بوده. من کی به داروی اعتراض کردم؟ من درساژ رو دوست داشتم که از فرمان آرا اسب بار کردم بردم فرح آباد مسابقه و برگشتم و همیشه هم این احساسو داشتم که حقمو خوردن اما به نظر داور احترام گذاشتم، تشکر کردم. خداحافظی کردم و رفتم. همیشه هم نظر برگزار کننده این بوده که اگه یزدی شرکت نکنه مسابقه به حدنصاب نمیرسه و برگزار نمیشه و تو داری آب میریزی به آسیاب خیلیا. من قصدم آب به آسیاب کسی ریختن نیست. من زحمت کشیدم چون درساژو دوست دارم. سعی کردم اسب آماده کنم و شرکت کنم. اگه من سالها اومدم و رفتم به این دلیل بوده که درساژ رو دوست داشتم. تو پرش معلومه که مانع افتاده یا نه. تو کورس معلومه و همه میبینن که اسب از خط پایان رد شده یا نه اما تو درساژ نظر داور مهمه.
ادامه ی این مطلب را در مجله شماره سه بخوانید.
برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با مسعود یزدی کلیک کنید.