اسب برای خیلی سوارکارها حکم یه ماشین و ابزار بدون روح رو داره برای تو اسب چه حکمی داره؟ نظرت در مورد این جمله چیه؟
اسب الان تو دنیا برای همه حالت ابزار شده. هیچکس دیگه احساسی با اسب برخورد نمیکنه. سوارکارای تاپ دنیا هم از اسب استفاده میکنن و اگه یه پول خوب بهشون پیشنهاد بشه اسب رو میفروشن. پس در واقعیت اسب مثل یه ماشینه و خرید و فروش میشه. بعضیها تو جامعهی سوارکاری احساسی برخورد میکنن ولی اینها شکست خوردند، چون احساسی برخورد کردن با اسب. اسب پیشونیش برکت و سعادته. وقتی یه اسب خوب دستته
و پیشنهاد پول خوبی بهت میشه اگر استطاعت مالی شو نداری که بهتر از اون رو بخری و فقط همون رو داری به نظرم باید اونو بفروشی. چون تو جامعهی ما پول بیشتر به دردمون میخوره تا یه اسبی که هی بعلش کنیم و نازش کنیم. از دور هم میتونیم هر اسبی رو دوست داشته باشیم.
اولین گشتی که با اسب رفتی رو به خاطر داری؟
سال هفتاد و نه بود. گری استار رو من سوار بودم. از اسبای آقای هژبر بود. اسب معروفی بود. تو همون محمد شهر رفتیم گشت. من بعد دو هفته که تو اسب بودم پریدم. جلسهی اول که تو باشگاه تیمورخان فرهمند سوار اسب شده بودم، تا نشستم روی زین دوستای من اسبو تحریک کردند و اسب رم کرد و دور مانژ این قدر چهار نعل رفتم که زمین خوردم.
ادامه ی این مطلب را در نسخه کامل مجله شماره دوازده بخوانید.