برشی از گفتگو با اقای فرامرز باب الحوائجی

‌یک روز کاری تون رو می‌فرمایید؟
به نسبت شرایط، یه سری کارها صبح هستند یه سری عصر. یه سری از مالکین و شاگردها صبح سواری می‌کنن یه سری عصر. تا ظهر کار روزانه داریم تا ظهر و وقت خوراک و ویتامین اسب‌ها. من به دوز ویتامین و خوراک خیلی حساسم و این کارها رو باید خودم انجام بدم. ما برای پیشرفت باید علم سواری و علم نگهداری این حیوون رو باید داشته باشیم. ما اگر بدونیم این حیوون‌رو چطور باید نگهداری کنیم نیمی از کارو پیش رفتیم. پرستاری می‌شه هماهنگی بین تمرین، تغذیه و نظافت ولی این هماهنگی کلی داستان داره. این مساله مهم باید رعایت شه که اول باید اسب ما به شرایط ایده‌آل برسه و بعد ما بتونیم ازش انتظار نتیجه داشته باشیم. چهل

درصد موفقیت اسب در مسابقات در گرو پرستاریش هست. یه قسمت از کار روزانه من این هست که به کارگر و مراقب اسب آموزش بدم و ازش کار بخوام. چون موفقیت همیشه از داخل اصطبل شروع می‌شه. تو اروپا پنج صبح خودشون بیدار می‌شن، غذای اسب رو می‌دن، زیر اسبو می‌زنن و شروع می‌کنن با اسب کار می‌کنن. فکر می‌کنید چرا این کارو می‌کنن؟ چون تو سواری این قدر حس دخیله که سوارکار درنهایت به جایی می‌رسه که سوارکار فکر و اسب اجرا می‌کنه و این حس متقابل هست. برای رسیدن به این حس باید از همین اصطبل شروع کرد. از روابط عاطفی بین اسب و سوارکار باید شروع کرد و از حسی که اسب می‌گیره. به اسب حس می‌دی از اسب همون حس رو می‌گیری. پس باید از اصطبل شروع کرد و به مانژ مسابقه رسید. یه قهرمان اسطوره‌ای المپیک می‌گه برای این که حرفه‌ای بشی باید یه اسب شخصی داشته باشی و همه کار اسب رو خودت انجام بدی.
شنبه‌های بی اسب چطور می‌گذره؟
(لبخند)من شنبه بدون اسب ندارم. شنبه‌ها فقط باشگاه تعطیله اسبا تعطیل نیستند.
چندین و‌چند نفر به شما لقب معلم دادن. درباره آموزش سوارکاری در ایران برامون بگید.‌به تفصیل. شما به عنوان یه معلم چه راهکاری دارید که آینده سواری ایران رو ‌محکم و ‌با سواری خوب و‌مدال و‌مقام بسازه.
اولین نکته که خیلی مهمه و تو همه‌ی کتاب‌ها هم هست عجله است. این برای آموزش اسب و سوار سم محسوب می‌شه. مربی‌ها عجله دارند چون شاید امنیت شغلی ندارند. این باعث شده مربی پیش خودش فکر کنه اگر پنج جلسه روی شاگرد کار کنه و شاگرد رو روی مانع نبره دیگران این کارو می‌کنن و شاگرد از دست می‌ره. باید شاگرد توجیه بشه که تو این ورزش نمی‌شه عجله کرد . سوزان فون‌دیتز تو کتابش می‌گه دست کم چهار سال روزی هفت ساعت تمرین مداوم با مربی احتیاج هست که استخوان‌های خاجی بتونه تو زین استقرار داشته باشه. چهار سال روزی هفت ساعت برای رسیدن به نشست. وقتی اون نشست باشه می‌تونیم همه کار بکنیم. اون خارجی‌ها که صد و شصت می‌پرن پایه درست دارن. قدیمی‌های ما هم همین طور کار کردن. تو کلاسای آقا محراب ما دو سال فقط یورتمه رفتیم. اجازه نمی‌داد چهار نعل بریم. تو سوارکاری ما این معضل شده. کارت چاپ می‌کنن پرش تضمینی تو ده جلسه. می‌شه این؟ بعضی‌ها استعداد دارن جلسه اول هم می‌پرن اما بدون پایه درست تا یه جایی پیشرفت می‌کنن و بیش‌تر از یه حدی جلو نمی‌رن. پیشرفت می‌کنن توی یه خط قرار می‌گیرن و بعدش سیر نزولی رو شروع می‌کنن. این ورزش ورزشی نیست که با استعداد و قوای جسمی صرف بشه توش پیشرفت کرد. سواری یه حسه. همه سوارکاراری بزرگ دنیا از بچگی شروع کردن. این ورزش زمان بره. خیلی از قهرمانای بزرگ ما از بچگی سوار اسب شدن و تو باشگاه بزرگ شدن.

ادامه ی این مطلب را در مجله شماره چهار بخوانید.

برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با فرامرز باب الحوائجی کلیک کنید.

 

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید