برشی از گفتگو با خانم میشا محمدی

با کدوم اسب‌تون ارتباط حسی و کاری بیشتری داشتید؟ من تو این پرسش گابن رو نوشته بودم
بله. گابن که بله. من یه چیزی رو تو پرانتز باید بگم. من وقتی تو این حرفه شروع به کار کردم از طریق خیلی آدم‌ها متوجه شدم برای موندن و موفقیت تو این کار باید ارتباطم رو با اسبم خوب کنم. خب تو باشگاه شکی گابن بود که من فکر می کردم اون حرف منو خوب می‌فهمه و من حرف اونو و این رابطه متقابل بود. سعی کردم این رو بیشترش کنم تا تو این کار موفق باشم. برای همین از یه سری افرادی که پیشکسوت بودن و رابطه حسی خوبی با اسب می‌گرفتن کمک گرفتم. الان سعی می‌کنم با اسبام دوست باشم تا با هم پیشرفت کردیم.

نقش جنسیت رو در ارتباط برقرار کردن با اسب چطور می‌بینید؟ این صبوری و تحمل که شاید خیلی از آقایون نداشته باشند چه تاثیری در کارتون با اسب داشته؟
خانم‌ها چون توانایی مادر شدن دارند این حس مادری رو می‌تونن به یه موجود دیگه هم منتقل کنن. حتا اگه بچه‌ای نداشته باشن همین حس به اون حیوونی که باهاش کار می‌کنن منتقل می‌شه. در نتیجه صبرشون بیشتره و گاهی مجبور می‌شیم که اسب رو تنبیه کنیم اما اگر این ادامه‌دار باشه و دایم اسب رو کتک بزنیم هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیریم و اسب پیشرفتی نداره و تبدیل به یه اسب عصبی می‌شه و پیامدهای دیگه‌ای داره. اینه که من تو روحیه‌ام نیست که خیلی اسب رو کتک بزنم تا به هدفم برسم. اما گاهی سختگیری رو باید انجام بدم تا اون متوجه بشه چرا. گاهی این چراها دونستش با یه سری از این سختگیری‌هاست.
اسب تا امروز چه تاثیری در زندگی‌تون داشته؟ در زندگی بیرون مانژ و بیرون باشگاه و این که اگر سوارکار نبودید چه پیشه می‌کردید؟
اسب از نظر عاطفی به شما خیلی کمک می‌کنه. تو زندگی اسبی و زندگی بیرون انسان رو مهربون‌تر می‌کنه. من عاشقانه اسبو دوست دارم. بعضیا اسب رو دوست ندارن و مقام آوردن و اول شدن براشون خیلی مهمه. من خود اسب رو خیلی دوست دارم و برام ابزار صرف نیست. اسب موجود قابل احترام و ستودنیه از ذهن من. اگر اسب نبود شاید معلم می‌شدم.

ادامه ی این مطلب را در مجله شماره چهار بخوانید.

برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با میشا محمدی کلیک کنید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید