چه قدر به پیشرفت در سوارکاریتون باور دارید؟ چه کار نکردهای در سوارکاری دارید که دوست دارید انجامش بدید؟
به پشتکار خودم خیلی ایمان دارم چون خیلی وقت تو سوارکاری میگذارم. تو همدان که بودم فکر میکردم پلههای ترقی زیاد نبودند. و من به یه جایی رسیدم که حس کردم دارم در جا میزنم. من اون موقع زیاد مقام میآوردم و جایزههام زیاد بود اما یه زمانی فکر کردم که تو صدوپونزده، بیست جایزه شدن دیگه فایدهای نداره. این که بیام بین پونزده نفر اول و دوم بشم برام هیچ پیشرفتی نبود. تو همون دوره میومدم تهران کم میآوردم چون تو یه مانژ غریبتر و ارتفاع بالاتر میاومدم و رقابت برام سخت بود. این بود که جا به جا شدم و اومدم تهران. ولی پشتکارم رو همیشه همهی بچهها تعریف میکردند. من هر شب خسته میرم خونه و صبح انگار دوباره
متولد شدم و دوباره دارم از اول سواری میکنم. خیلی وقتا مسابقه میدادم تهران و خودم اسبکش رو میبردم تا همدان، دو و سه صبح میرسیدم و صبح اول وقت باشگاه بودم با انگیزهی قویتر. اگر مسابقهای بد میشد انگیزه میشد برام که مسابقهی بعد بهتر باشم و همین طور هم شد. من تمام فکر و ذکرم با توجه به شرایط اسبم اینه که تو قهرمانی کشور یه جایگاه بیارم خودم هم میدونم امکاناتی که دارم برای قهرمان شدن خیلی کمه. من با دیگران باید رقابت کنم و اونا امکانات دارند. بخوام مثال بزنم من یه اسب خیلی خوب دارم به اسم کانترو اگر این اسب گاهی چهار یا هشت خطا میشه از بی تجربهگی منه. تو ورزشهای دیگه ساکت رو میگذاری پشتت و تمرین میکنی تا آماده شی اما اینجا من اسب تمرینی ندارم. کم شدن استرس با تمرین زیاد به دست میاد و اسبهای من متاسفانه اسب ارتفاع بالا نیستند که تمرین کنم، همین تمرین اعتماد به نفس سوارکار رو میبره بالا که نقش مهمی توی سواری داره. به هر حال تمام تلاشم رو میکنم که نتیجهی خوبی بگیرم. سال نود و شش هم با یه اسب جایگاهم بد نبود و هر چی امتیاز آوردم با کانترو بوده و همش نمیتونم به این اسب فشار بیارم. این اسبو میخوام نگهش دارم، آیندهی منه، عشق منه، زندگیمه. شاید از بیست و چهار ساعت تو روز بیست ساعت دارم به کانترو فکر می کنم.
آیا سوارکاری رو در ایران برای خودتون الگو کردید و خودتون رو با ایشون مقایسه میکنید؟
با سوارکارها بله. از خیلی سوارکارها خوشم میاد. الگوی من هستند و نگاه شون میکنم. آقای علیرضا بختیاری همیشه الگوی من بوده. آرامش و نظم تو کارش داره و چون خارج از ایران رفت و آمد داره همیشه به روزه و من سعی میکنم ازش نکتههای تازه رو یاد بگیرم. یا آقای مسعود برجیان که من با ایشون هم دوره بودم. سوار خیلی شیک و خوش تکنیک هستند. زمانی که من پام شکسته بود اسبم رو ایشون میپروند و آقای شراگیم حبیبی و ….
ادامه ی این مطلب را در مجله شماره پانزده بخوانید.
برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با محمدرضا طراحیان کلیک کنید.