آیا جامعه سوارکاری هم کتاب میخونن؟
بله به تازگی اگر مجبور بشن میخونن. دوره ما خیلی کتاب کم بود. شاید یکی دو کتاب مثل کتاب کاوالتی آقای جمشیدخانی. پیشتر باید کلی دنبال پیدا کردن کتاب به زبان اصلی و منابع بودیم الان کتابهای روز دنیا تو فروشگاهها در دسترس سوارکارها هست اما سوارکارا کمتر میرن مطالعه میکنن. البته اینو باید اضافه کرد که گاهی دانش بیشتر انسان رو اذیت میکنه.مثلا تو مسابقه میبینیم بانداژ کشی بستن به اسب، اسبو نگه داشتن تا مسابقه شروع بشه. خب آدم حرص میخوره و نمیتونه چیزی بگه چون
ممکنه با واکنش بدی مواجه شه. باز تاکید کنم اینا به شناخت کم از اسب بر میگرده. گردش خون در اندام حرکتی اسب کم هست و با بانداژ کشی همین رو هم محدود و کمتر میکنیم و اسب دو تا مانع رو هم تو مسابقه میاندازه و شلاق میخوره. اگر ما بدونیم که این اتفاق هیچ وقت نمیافته.
بهترین کتاب اسبی که خوندید؟
تعادل در حرکت نوشته سوزان فون دیتز ترجمه آقای مهدی جمشیدخانی.
اگر شما مقابل خودتون قرار بگیرید و بخواید یه سوال درباره سوارکاری ایران از خودتون بپرسید چی میپرسید وچه جوابی میدید؟ دنبال پاسخی هستم که راهکاری داشته باشه برای رشد سوارکاری ایران. سوالی که جوابی خاص داشته باشه. اگه لازمه از جواب به سوال برسیم.
من میپرسم آیا در سوارکاری ایران کار آکادمیک انجام میشه؟ تا مدتی قبل همه چیز سنتی بوده و تو شهرستانها تقریبا هیچ کاری انجام نمیشد. بی اطلاعی از این ورزش و اطلاعات کم پیامدش میشه همون علم کم. الان شرایط کمی عوض شده. راهکارش به نظرم بالا بردن علم و دانش سوارکاری است.
چه فردی از جامعه سوارکاری رو برای مصاحبه بعدی ما پیشنهاد میکنید؟
باید فرد اثرگذار باشه. به نظرم خانم میشا محمدی چون هم درساژ کار میکنن هم پرش کار کردن و سالها پیش بابک خان شکی کار کردن و بی حاشیه هستند و مدام تو این ورزش بودن و هزینه زندگیشون رو از همین راه تامین کردن و زحمت زیادی کشیدن و چندین دوره قهرمان درساژ ایران هم هستند.
مهمترین وتاثیرگذارترین خانم در سوارکاری امروز ایران چه کسی است و در چند سطر چرا؟
جدای از خانم فیروز و خانم مری لیلی خانم کانی نیکویی که اصلیتی آمریکایی داشتند و همسر آقای مهدی نیکویی شدن و در مشهد داخل باشگاه سوارکاری زندگی میکردند و ایشون زمینه ساز ورود چند مربی خارجی به ایران بودند و ایشون تاکید زیادی روی رده پایه داشتند و اگر دیگران کار ایشون رو ادامه می دادن در رده پایه، جایگاه ما الان خیلی بهتر بود. یه مساله دیگه هم به ذهنم رسید، دورهای که ما تو رده جوانان میپریدیم، شصت هفتاد نفر در مسابقه شرکت میکردن الان این تعداد رسیدن به ده نفر و این بر میگرده به آموزش پایه. زمانی که بچههای مشهد خیلی پیشرفت کردن باعث و بانیش همین خانم نیکویی بودن.
اگر فرزندتان از اسب متنفر باشد و نخواهد سوارکار شود واکنش شما چیست؟
اجبارش نمیکنم چون باید با علاقه باشه. اگه علاقه داشته باشه و بترسه باز هم اجبارش نمیکنم. ترس مانع پیشرفت هست.
یه کم بیشتر برامون از آموزش و مشکلاتی که آموزش داره بگید و یا اگه موضوع رو تعمیم بدیم و به یکی دو مسالهای که تو سوارکاری این روزها بهش فکر میکنید اشاره کنید.چیزی که حس میکنید مشکل قابل حل شدن در کوتاه مدت سوارکاری ماست.
من شاید بد نباشه به دو موضوع روانشناسی شاگرد و یک مساله رایج تو باشگاهها اشاره کنم. ما یه قسمتی تو کلاسها داریم به اسم روانشناسی شاگرد که ببینیم کسی استعداد این کارو داره یا نه. نه این که هر کسی که پول داره بیاد تو این رشته. یکی از معضلات ما هم همینه. وقتی خوراک اسبامون تو همه باشگاهها یکی یه. شاگردامونم یکی میشن. وقتی نژاد، جثه، نوع فعالیت یه اسب کارش رو معین میکنه اما همه جا یه جور خوراک میدن. شاگرد کار کردنمون هم همین رویه رو داره. شاگرد باید نقطه ضعف و قوتش مشخص بشه و همون باهاش کار بشه و این تشخیص مربی هست و همین باعث پیشرفت میشه. برای این که مربی به این تشخیص برسه خیلی باید کار بکنه. ؟
نظر شما در باره ورزشهای اسبی دیگر؟
فقط یک جمله پاسخ بدم. من هر ورزشی که توش اسب باشه رو دوست دارم.
شمارههای پیشین مجله ما را چطور دیدید؟
خیلی خوبه. چون اگه پنجاه تا مصاحبه تو آینده کار بشه هر کدوم یه مشکل سوارکاری رو مطرح کنه کار بزرگی میشه. به شرطی که شما هم مشکل رو رها نکنید و پیگیری کنید برای حلش. ایرادی که میشه گرفت همین پیگیریه که این مشکل حل شه و تو شماره بعدی هم نتیجه بیاد. مسئولین هم جبهه گیری نکنن چون شما برای کمک به این ورزش دارید وقتا میگذارید و این زحمت باید نتیجه داشته باشه.
ادامه ی این گفتگو را در مجله شماره چهار بخوانید.
برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با فرامرز باب الحوائجی کلیک کنید.