برشی از گفتگو با اقای امیرکلانتری

ویس بابا (اسب) چهارده تا قهرمانی داشت.
بله و بعد کورسشم اسبو دادیم ساوه و اون جا هم تو کلی کورس محلی شرکت کرد. پارسال هم پیگیر بودیم که اسبو بیاریم همین جا پیش خودمون که اسب تلف شده بود. اگر می‌دونستم می‌آوردم همین جا نگهش می‌داشتم. در مورد والنتینو هم من می‌خواستم برم مسابقه‌های ارتش‌های جهان که منو شبِ پرواز نبردند و من خیلی ناراحت بودم. چون یه ماه تو باشگاه انقلاب و شش ماه توی اردو بودم. من نیروی انتظامی بودم و سوارکارای دیگه مقاومت بسیج بودن. اون سال قرار بود یک نفرو نبرند و اون یه نفر من بودم. از یه سمت دیگه من برگشتم و والنتینو رو گرفتم. والنتینو کره‌ی پژواک بود و آرزو. والنتینو مزرعه‌ی نمونه ارتش بود. من اونو لاغر و درب و

داغون دیدم و خریدمش و نگهش داشتم. این اتفاق نرفتن مسابقه‌‌ی ارتش‌های جهان به نفع من شد که والنتینو رو گرفتم و این همه عنوان پشتش اومد و به خاطر والنتینو من خیلی مسافرت خارجی رفتم. والنتینو یه خیریتی برای من داشت. چون اگه من اون مسابقه رو رفته بودم مسیر عوض می‌شد و من اون اسب رو نمی‌خریدم و دست من نمی‌اومد.
فوبو چی شد که به دست شما اومد و این سیلمی خوب چرا در تولید اسب کورسی نقش زیادی نداشت و به سرعت محو شد؟
فوبو رو آقای پورحیدری آورد. فوبو برادر بالا اف جوی آقای رنجبر بود و پدرش قهرمان دو هزار و دو هزار و چهارصد متر شده بود .برادرهاش هم قهرمان گروه یک و دو و سه شده بودند. فوبو دست آقای مسعود مکاری نژاد بود و ما می‌خواستیم تو مسابقه‌ی fei شرکت کنیم که دوستان گفتند مسعود اسب دیگه‌ای رو می‌بره fei و شما این اسبو ببر. من گفتم من نمی‌تونم سوار این اسب بشم بس که بالا پایین می‌پره. من خودم اون موقع کاستنس رو داشتم به صاحبش زنگ زدم و گفتم نمی‌تونم. آقای بخشایی گفتند آبروی من در خطره و من گفتم تو می‌پری. به هر صورت من پروندمش که روز اول خطا داشت و روز دوم دو راند بی خطا رفت. فوبو خیلی اتفاقی اومد پیش من. در مورد این که چرا سیلمی نشد، شاید چون من کوتاهی کردم. من باید هر سال می‌فرستمش گنبد. چون اسفند می‌رفت و برج دو بر می‌گشت و مسابقه هم می‌تونست بده. حالا امسال برنامه داریم که فوبو رو بفرستیم گنبد. چون این اسب حالت ملی داره.
بله. این اسب کره گروه یکی داده. بست با بست سوسایتی. سه تا کره داد به کورس فکر کنم.
با پرنیان هم کره داده بود. اسب آقای افشاری خدا بیامرز.

 

ادامه ی این مطلب را در مجله شماره نه  بخوانید.

برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با امیر کلانتری کلیک کنید.

 

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید