تهیه کنندگی سریال اردوی سواری تابستانی به تهیه کننده سریال روزی روزگاری رسید

در آخرین روزهای غبارآلوده ی چند روز مانده به چاپ نشریه، به بهانه ی برگزاری جلساتی پیرامون هماهنگی برای تهیه و تولید سریال با نام موقت” اردوی سواری تابستانی” که قرار است به کارگردانی بابک محمدی برای شبکه سوم سیما ساخته شود، میهمان یکی از تهیه کنندگان بزرگ ومهربان تلویزیون می شوم.

 

گفتگوی مهدیار پیرزاده با بهروز خوش رزم ( تهیه کننده سریال خاطره انگیز روزی روزگاری) به بهانه پروژه جدید با موضوع اسب و سوارکاری:

از وقتی فهمیده ام تهیه کنندگی پروژه ” روزی روزگاری” را بر عهده داشته، روزی نیست که خاطره های دوران نوجوانی ام را از خاطرم نگذرانم. “روزی روزگاری” جزو سریالهایی بود که از همه جور قشری و نسلی پای آن می نشستند، یادم هست مادرم با آن همه مشغله، مدت زمانی طولانی ، جارو بدست ایستاده پای تلویزیون خشکش می زد تا به قول خودش “مرادبیگ” را یک لحظه ببیند و برود به رُفت و روبش برسد و… چه بسیار قصه های اینچنینی که در هر گوشه و کنار این مرز و بوم پای این سریال تبدیل به خاطره نشد!

من فکر می کنم پیش تر از مهران مدیری و رضا عطاران و… جریان ساز وام گیری از دیالوگ های تلویزیون و اشاعه آن در فرهنگ عام و خاص، همین سریال بود، جمله هایی مثل : التماس نکن، گوشت می برّم خین بیاد و…

در قصه ی مرد سرتقی به نام ” مراد بیگ” و تغییر شخصیتی که همه ی بینندگان پیشاپیش آن را دوست می داشتند و تعلیق هایی که گاهی کلافه مان می کرد و لجمان را در می اورد.

حالا ساعت 11.30 شب 22 دی ماه است و من پشت میز کارم نشسته ام وحکایت سریالی را می نویسم که نیمی از آدم هایش اینجا نیستند، دلم می گیرد و این نوشته را پیشکش می کنم به روح در گذشتگان این برنامه: عموخسرو شکیبایی، حسین پناهی، جمشید لایق، منوچهر حامدی، بهروز مسروری، جمشید اسماعیل خانی، بابا افضل و…

ما نمانیم و عکس ما ماند / گردش روزگار برعکس است….. مهدیار پیرزاده – دیماه هزار و سیصدو نود دو

بهروز خوش رزم قرار است تهیه کننده سریالی باشد که مضمون و محتوایش کاملا مربوط به حوزه اسب و سوارکاری است و این فرصت مغتمنمی است برای جامعه سوارکاری و اسبدوانی ایران که شاهد مصور کردن فرهنگ این حوزه باشند.

” خوش رزم” از سال 1352 فعالیت خود را در تلویزیون وقت با دستیاری و کارهای دیگر شروع کرده، و در سال 1356 رسما به عنوان تهیه کننده کارش را در تلویزیون شروع کرده است و در سال 1375 بازنشسته شده اما تا امروز با برنامه های مختلفی همکاری خود را با تلویزیون ادامه داده است.

بهروز خوش رزم، تهیه کننده سریالهای خاطره آوری چون گرگها، تهران 53، روزی روزگاری، آپارتمان، آوای فاخته، هتل پیاده رو، ورثه آقای نیکبخت ، یلدا، یک مشت پر عقاب و همچنین مدیر تولید مجموعه های معصومیت از دست رفته و سریال مختار بوده است. در حال حاضر نیز تهیه کنندگی مجموعه ای را به کارگردانی فریبرز عرب نیا بر عهده دارد.

در سال 1380 نیز تهیه کنندگی قسمتی از یک پروژه به سفارش شبکه NHK ژاپن را در ایران به عهده داشته که به کارگردانی داود میرباقری و در باره حمله اسکندر به ایران بوده است.
…..
روزی روزگاری اولین پروژه ای اسبی ایشان بوده، هرچند خودش می گوید در سریال گرگها هم تعدادی اسب وجود داشت ولی ماجرای روزی روزگاری چیز دیگریست.

در ادامه گزیده ای از ناگفته های ” روزی روزگاری” را از زبان این تهیه کننده،برای اولین بار می خوانید:
گروه فیلم و سریال شبکه یک این سریال را به من پیشنهاد دادکه در زمان مدیریت فرید حاج کریم خان این اتفاق رخ داد و امرا… احمد جو، نویسندگی و کارگردانی این پروژه را برعهده داشت.

از همان ابتدا و قبل از هر کاری، اقدام به تهیه و تجمیع اسبها نمودیم و برای این پروژه حدود 50 راس اسب خریداری کردیم و این اسبها از نقاط مختلف ایران جمع آوری شدند. در واقع ما به چندین نفر از افرادی که در این حوزه با صدا و سیما و سینما همکاری می کردند، سفاش تهیه این اسبها را دادیم و به مرور زمان اقدام به خریداری آنها کردیم ، اقای نمازی، برزو هداوند و… افرادی بودند که ما را در این امر یاری کردند.

اصطبلی را در ورامین اجاره کردیم و اسبها یکی یکی و گله ای به آنجا منتقل می شدند. در همان مکان اقدام به تعلیم و آموزش اسب و سوارکار نمودیم و البته هنوز هنر پیشه ها به ما ملحق نشده بودند و ما این کار را با افراد عادی که در پروژه حضور داشتند و برخی از مهتران که بعدها به سریال اضافه شدند شروع کردیم و این پروسه حدود 3 ماه قبل از شروع فیلمبرداری آغاز شده بود.

سپس اسب ها را با کامیون به ” میمه” در 90 کیلومتری اصفهان بردیم، جایی که محل دایمی فیلمبرادی پروژه روزی روزگاری بود.آن موقع میمه روستای بزرگی بود که الان تبدیل به بخش شده است.

 

بهروز خوش رزم ( نفر سوم از سمت چپ) در آن روزها

 

دلیل انتخاب میمه هم بدلیل این بود که اقای احمد جو اهل همانجا بود و پیشاپیش لوکیشن های هر پلان را هم برای خودش دیده بود و به اصطلاح آنجا را مثل کف دست می شناخت. حتی برخی از متن های پلان را بر اساس مکانی که انخاب کرده بود، تبدیل به فیلمنامه کرده بود.

در میمه اقدام به احداث اصطبل کردیم و چند اصطبل هم اجاره کردیم و حتی اصطبل ها صحرایی نیز تدارک دیدیم چون جابجایی مدوامی داشتیم و باید فکری برای اسکان اسبها می کردیم.

در طول کار 50 راس اسبی را که در اختیار داشتیم بدون حادثه و تلفات بود، فقط یک مورد جراحت جزیی برای قسمت شکمی یکی از اسبها بوجود آمد که دکتر دامپزشکی که همراه داشتیم در اتاق عمل صحرایی، اقدام به ترمیم شکاف ایجاد شده کرد و بخیه زد.

بلافاصله پس از اتمام این مجموعه، تمامی 50 راس اسب را به سریال ” امام علی” تحویل دادیم که البته نمی دانم اسبها در آن پروژه هم سلامت ماندند یانه!

قیمت تمام شده اسب های این پروژه از 20 هزارتومان شروع می شد و نهایتا به 80 هزار تومان هم نمی رسید!

از اتفاقات جال در این سریال این بود که روزی یکی از اسبها فرار کرد و رفت. ما چند گروه را تا شعاع زیادی در همه جهات به همراه موتور و ماشین مامور کردیم تا آن را پیدا کنند، ولی خبری نشد که نشد و مایوسانه به محل لوکیشن برگشتیم. فردای آن روز در کمال ناباوری دیدیم که اسب خودش به محل اصطبل برگشته و در جای خودش مستقر گردیده و بعدها شنیدم که اسب چنین خصلتی را دارد که به مامن خود برگردد.

صحنه های بازی گرفتن از اسبها و غلط خوردن آنها نیز جزو برنامه هایی بود که معمولا توسط مهتران و مربیان انجام می شد تا گروه تصویربرداری بتواند کارش را انجام دهد.

در طی این مدت که مجموعا 9 ماه بطول انجامید ( 3 ماه برای آماده سازی اسب ها و 6 ماه نیز برای فیلمبرداری مجموعه) اسبها رشد و نمو خوبی داشتند و دارای بدن های ورزیده شدند، در واقع ما 50 راس اسب سینمایی و دوره کارآموزی گذرانده را تحویل سریال ” امام علی” دادیم و حقیقتا بسیاری از اسب های امروز سینمای ایران، خروجی همین پروژه بوده اند.

از خاطره های خوب آن روزها، مربوط به اخلاق حرفه ای خسرو شکیبایی بود.

ما 2 ماه اول فیلمبرداری را معطوف به بخش های دسته جمعی و کلی کرده بودیم و طی این مدت کار بازیگری خسرو شروع نشده بود و قرار بود بعد از 2 ماه به ما بپیوندد، اما خودش از همان روزهای اول به ما ملحق شده بود. وقتی دلیلش را پرسیدم گفت: میخواهم داخل حس و حال سریال باشم. او روزهای مدیدی را بدون اینکه حتی یک پلان بازی داشته باشد به تماشای تصویربرداری و بازی دیگران می نشست و و در واقع با عناصر و خاک و بوم و حال و هوای “روزی روزگاری” عجین شده بود و به نظر من یکی از رموز ماندگاری او در بازیگری، همین کارهایش بود.

از مشهور ترین پلان های این سریال، صحنه مرگ “قلی خان” با بازی مرحوم جمشید لایق بود که روی صخره ای بلند و درحالیکه چپقش بر لب بود، از دنیا رفت و چند جمله ی آخر او جزو دیالوگ های ماندگار این سریال نیز هست.

خیلی ها می گویند این مجموعه اولین فیلم ژانر وسترنی در ایران بوده است.

نیمی از افراد حاضر در این سریال از بومی های همانجا بودند که خیلی هاشان سوارکاری هم بلد نبودند و در واقع بعد از این سریال، ما تعداد قابل توجهی نیز سوارکارآزموده تحویل داده ایم.

حرکات پرفورمنس و گروهی این مجموعه قابل تامل بود و ما حدود 8 الی 10 نفر نیز سوارکار ماهروبدلکار داشتیم.

یکی دیگر از نکات جالب این مجموعه زمانی بود که برای موسیقی متن با فخرالدینی همکاری داشتیم.
ایشان با تبحر خودش موسیقی متن زیبایی را تدارک دیده بود ولی هنگامی که به بخش هایی از فیلم رسیدیم که مربوط به سرنا و دهل نوازی آن دونفر بود، کار کمی پیچیده شد و مرحوم فخرالدینی می گفت ای کاش قبل تر به من گفته بودید تا لا اقل چند ملودی و ریتم بهتر در اختیار این نوازمدگان قرار می دادم. اما شاید همین کار باعث شد تا دقت و ظرافت بیشتری به خرج دهند و یکی از صحنه ها که نوازنده سورنا در حال نواختن است و دوربین انگشت گذاری و نت نوازی او را از نزدیک نشان می دهد را چنان با ظرافت و تعیین ریتم و همزمانی موسیقی و تصویر در آورده که باعث حیرت خیلی ها می شد.

این سریال تا کنون بیش از ده ها بار از شبکه های مختلف داخلی و ماهواره ای ایران و به زبان ها و ترجمه ها و زیرنویس های مختلف پخش شده است.

از خوش رزم درباره سریال آتی و پیش رو می پرسم و دیدگاه و پیش بینی اش نسبت به این حوزه،.
وی پاسخ می دهد:
سریال پیش رو با نام موقت ” اردوی سواری تابستانی” در حال تکمیل مراحل سیناپس نویسی و طراحی قسمتها و بخش های مختلف است و قطعا نامش تغییر خواهد کرد.

کارگردانی این مجموعه را بابک محدی برعهده دارد که خودش هم سوارکار حرفه ایست و هم پیشکسوت و مربی این حوزه در داخل و خارج و امیدوارم کار خوب و دلچسبی باشد.

در این سریال از افراد سرشناس و ستاره بزرگ بازیگری ایران استفاده خواهد شد.
محوریت این سریال اسب و محیط زیست خواهد بود و هر قسمت در عین پیوستگی، داستان مربوط به خودش را دارد.این مجموعه تلویزیونی بهانه ایست برای اینکه جوانان و نوجوانان را کمی از فضای تکراری و بیش از اندازه طولانیِ فضاهای مجازی، اینترنتی و کامپوتری رها کرده و به سمت و سوی تفریح و نشاط و سوارکاری و ورزیده شدن سوق دهیم.

بی تحرکی یکی از افت های زندگی امروزی است و امیدواریم با ترویج این فرهنگ، کمی هم به شادابی جامعه کمک کنیم و طبیعت گرایی را جایگزین برخی شادی های کاذب نماییم.
از طرفی بسیاری از مردم هنوز نمی دانندکه با هزینه ای اندک می توانند از لدت سوارکاری بهره مند شوند و ما برآنیم تا ذهنیت اسب های گران و ورزش گران ( که البته در مواردی اینگونه ست) را بشکنیم و سنت دیرینه نیاکانمان را زنده کنیم.

از همینجا به همه دوستداران و سوارکاران، پرورش دهندگان و مالکان اسب سلام می کنم و دست همه آنها را به گرمی می فشاریم و امیدوارم با مشارمت، سرمایه گذاری و سایر کمک های خود، اثری ماندگار به یادگار بگذارند.
…………………….
اختصاصی ” ایران هورسی”
نسخه کامل چاپی این گفتگو رادر صفجه 28 شماره 42 نشریه دنیای اسب ملاحظه فرمایید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید