برشی از گفتگو با خانم نغمه خانجانی

چرا گرایش شما به شرکت در مسابقه درساژ با وجود این رابطه تنگاتنگ کاری کمتر هست؟
 آقای یزدی پایه درساژ من رو قوی کردند و در شروع کارما زحمت زیادی روی پایه درساژ من انجام دادند و روی شکل سواری و استایل من کار کردند و درساژ رو به صورت زیر ساختی و پایه‌ی پرش به من آموزش دادند و به همین دلیل زیر بنای قوی، من توانستم سواری ام را بسازم و بالا بیاورم البته من شخصا به درساژ مسابقه‌ای گرایش ندارم اما ما هنوز در تمرین‌ها به صورت جدی باآقای یزدی درساژ کار می‌کنیم.

خیر. اگر ترس از اسب وجود داشته باشه سوارکار قادر نیست به این رده برسه. اما من اینو می‌توانم بگم که من وقتی جوان تر بودم ریسک پذیری بیشتری داشتم و این ریسک پذیری الان کمتر شده و شاید من عاقل تر شدم و آگاهی بیشتری دارم و به طبع ریسک پذیری کمتر.
اولین باری که سوار اسب شدید رو به خاطر میارید؟
من اولین باری که پا تو رکاب اسب گذاشتم چهار پنج سال داشتم و به جنگل‌های شمال برای مسافرت رفته بودیم و اگر اشتباه نکرده باشم جنگل نور بود و من اون جا از پدر خواستم که سوار اسب بشم. سوار شدیم و من همون جا از ایشان قول گرفتم که وقتی به تهران برگشتیم من رو به باشگاه سواری ببرند و من بیشتر اسب سوار بشم و همین شد که من الان به اینجا رسیدم.

ادامه ی این گفتگو را در نسخه کامل مجله اینترنتی  شماره هشت بخوانید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید