برشی از گفتگو با خانم فرناز هاشمی

چی شد که دوست داشتن اسب پایه‌ گرایش به کار حرفه‌ای تو این زمینه شد؟
این بر می‌گرده به شخصیت من. من صفر و صدم و حدوسط برام وجود نداره یا کاری رو انجام نمی‌دم یا اگر انجام میدم دوست دارم اون کارو کامل انجام بدم. سواری هم همینه، من خیلی سوارکاری و اسب رو دوست داشتم. بعد از یه مدت دیدم که خیلی دنیای وسیعیه و یه علم بدون پایانه. این بحث سوارکاری هست و با نعلبندی کار ندارم. خیلی دوست داشتم ببینم پیشرفت تو این علم چطوریه و دوست داشتم حرفه‌ام مرتبط با اسب باشه.

می‌تونید شخصیت انسان‌هایی که علاقه به اسب‌شون بیشتر از بقیه می‌شه و قدم به سواری می‌گذارند رو برای ما تحلیل کنید؟
در زمینه‌ی حرفه‌ای این یک ورزش هست و خیلی‌ها ممکنه بخوان بیان و ورزش کنند و این کار رو ادامه بدند. البته ما خیلی از سوارکارها رو داریم که به اسب به چشم موتورسیکلت نگاه می‌کنند، مثل دوچرخه بدون جان. میان اسب رو مصرف می‌کنند و از کنارش عبور می کنند. من خیلی تو این مساله ریز نشدم. فکر می‌کنم کسایی که اسبو دوست دارند خیلی حیوان دوست هستند.

ادامه ی این گفتگو را در نسخه کامل مجله شماره نه ایران هورسی بخوانید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید