باوری در مورد بازی تو وجود داره که تو تک روی میکنی و نمایشی بازی میکنی؟
بله. خیلیها از بیرون نگاه میکنند. شاید اون لحظه جای من نباشند که ببینند من چه کار میکنم. وقتی گوی گل میشه متوجه میشن و ممکنه بگن عجب گل قشنگی.
امیررضا فکر میکنی ده سال دیگه هندیکاپت تو چوگان چنده؟
فکر میکنم به هفت و هشت برسم.
برنامهات برای رسیدن به این هندیکاپ چیه؟
اول این که برای خودم اسب بخرم و با اسبای خودم بازی کنم. دو این که خارج از ایران بازی کنم. تو همه رشتهها همینه اگر با خودت بهتر بازی کنی بهتر میشی. سوم این که چه قدر سعی و تلاش بکنم. امیدوارم اتفاق بدی نیفته و بتونم در مسیر هدفم حرکت کنم.
یه چیزی همه جای دنیا داریم و رایجه و اون اینه که بازیکنای شبیه تو حرفهای، شروع میکنن اسب درست میکنن و میفروشند.
آره تا حدودی همین طوره اما تو ایران مشکل اسب و پاترون و باشگاه داریم. باید باشگاهمون رو بیشتر کنیم.
این مساله که پاترون این قدر تو چوگان مهمه رو یه کم باز میکنی؟
چون پاترون کسی هست که میتونه اسب بخره. میتونه تیم تشکیل بده. من با پاترونها کلینیک شروع کردم. چون دوست داشتم تیمها رو بیشتر کنم. اسبارو بازیکنها رو بیشتر کنم. چیزی نبوده که بخوام سود و منفعتی برای خودم توش ببینم. این در این راستا بوده که چوگان رو گسترش بدیم. من گاهی در روز بین باشگاه فرح آباد و نوروزآباد و ارتش هشتاد کیلومتر مسیر رو طی میکردم که با پاترون و اسبهام کار کنم.
درمورد مسایل و مشکلهای چوگان و جایگاه فعلیاش به تفصیل برامون صحبت کن.
بزرگترین مشکلمون اسبه. دومین مشکل اینه که پاترون کمه. مساله این نیست که ما اسب چوگانی از خارج وارد کنیم، ما تعداد اسبامون کمه و به اسبهای بیشتری نیاز داریم که تعداد تیمهای چوگان رو زیاد کنیم. وقتی اسب زیاد بشه چوگان باز زیاد میشه و اگر چوگان باز بیشتر بشه. پاترونها افزایش پیدا میکنند.
به نظرت دولتی شدن این کار بیشتر مفیده یا خصوصی شدن؟ تو داری از سن کم برای یه جای دولتی کار میکنی.
فرقی نمیکنه. میشه ترکیب کرد این دو تا شیوه رو.
تو خودت کار کردن با پاترونها رو ترجیح میدی یا دولتیها رو؟
نمیشه تفکیک کرد. تو بخش دولتی اونها اصولی دارن و روی اون میخوان کار انجام بدن. تو سیستم شخصی پاترون میخواد چیزی که من نظر میدم اون هم نظر بده و کار رو با تفاهم با هم پیش ببریم. من به دنبال بیشتر شدن تعداد اسب، تعداد بازیکن و به دنبالش تعداد تیم و بیشتر شدن تورنمنت هستم چه در بخش دولتی چه مکملش، پاترونها که راحتتر بتونیم کارمون رو پیش ببریم. این باعث پیشرفت و کارآفرینی بیشتر برای چوگان باز میشه. مشکل دیگه چوگان ما جذب جوونهاست. خیلیها که شرایط مالی مناسبی دارند تو سنم بالا میان تو این ورزش. اینها تعدادشون زیاده و برای تفریح میان تو چوگان . خب یه آدم شخصی تا یه حدی میخواد تفریح بکنه و بعد از اون این ورزش دلش رو میزنه و میره دنبال یه ورزش دیگه. اما اگر با جوونها برید جلو شخص دوست داره ترقی کنه و بره جلو، رشد کنه و این چوگان رو رشد میده.
ولی همون آدمها تواناییشو دارن که به جوونها کمک کنن که رشد کنن.
بله. این مهمه من نمیگم که اون آدمها نیان چون سنشون زیاده. این که میگم جوون چون نیروی دیگهای داره و پشتوانهی چوگان میشه. استعداد و طرز فکر نیروی جوون و این که میخواد به روز باشه مهمه. مسنترها یه کم دیرتر یه مساله رو قبول میکنن.
درباره آموزش چوگان و دورنما و آینده این ورزش برامون صحبت کن.
من فکر میکنم آموزش چوگان خیلی بهتر بشه. من خودم با هفت نفر کلینیک خصوصی دارم. قبلا با خانمها تو باشگاه نوروزآباد کار میکردم که مشکلاتی پیش اومد و نرفتم. امیدوارم این کار دوباره شروع بشه. من مربی تیم خانمها بودم و یه مدت تو باشگاه نوروزآباد، من تو هر هفته تو تمرینهاشون بودم. این که فکر کنیم تو آینده چه اتفاقی میافته فکر میکنم خیلی بزرگتر میشه چون من فکر میکنم این ورزش الان خیلی داره رو میاد و آدمهای بیشتری وارد این ورزش میشن و چه تفریحی و چه حرفهای و ما شاید تو ده سال آینده دویست یا سیصد تا اسب داشته باشیم.
تو هم با پاترونهای خصوصی کار کردی هم با فدراسیون. به نظرت کدوم بیشتر جواب میده تو چوگان؟ دولت هزینه کنه و آدمهای بیشتری جذب بشن یا یا پاترونها بیشتر بشن و آدمهای حرفهای جذب بشن.
هر دوش خوبه ولی به نظرم حضور حضور پاترونها فعلا تاثیرش بیشتره چون شاید تو کلاسهای عمومی افراد این قدر توان مالی شو نداشته باشند که اسب تهیه کنند و تجهیزات چوگان اما پاترونها چون امکانات و توان تهیه اسب و لوازم رو دارند حضورشون مفیدتره.
فرق تمرین و ترین یه اسب پرشی رو با اسب چوگاتی برامون بگو.
من متاسفانه زیاد پرش کار نکردم اما چیزی که دیدم اینه که اسبها رو پرشیها خیلی جمع نگه میدارند و تو گامهای مشخص و شمرده شده، اسب رو کار میکنن. اسب پرش همیشه جمع هست. اسب چوگان اما باید کاملا آرامش داشته باشه و عضلات بدنش رو باز کنه و سرش باید پایین باشه. مربی آفریقای جنوبی من همیشه میگفت تو وقتی میخوای با اسب چوگان کار کنی باید فکر کنی که این اسب دقیقا مثل بچه میمونه، یه بچه وقتی دستشو میگذاره رو کاغذ همین طور فقط دست شو میکشه و توقف نمیکنه و فقط خط خطی میکنه. اگه تو یه جا بخوای وایستی و خط رو بشکونی برای اسب چوگان خیلی بد میشه. تو باید بایستی مسیر اسبو عوض کنی و با همون آرامش و حرکت رو به جلو دست اسب رو عوض کنی یا حرکتش رو و این براش خیلی عالیه.
درباره دورهای که تو آرژانتین دیدی برامون بگو. همون کلینیک یا به قول آرتیستها مستر کلس!
من پیش آقای خیمنس بارگادو بودم که ایشون صاحب کارخونه چوب تاکی تو هستند. هنوز هم گاهی باهاشون صحبت میکنم. برای مقدماتی جام جهانی اون جا بودم. از هفت صبح میرفتیم تمرین میکردیم و تو بازیهای ده تا چهارده هندیکاپ و بعد از ظهر میرفتیم نزدیک باشگاه انسینا که یه خیابون بزرگ بود با چند تا باشگاه خیلی بزرگ چوگان. اون جا تو مسابقههای بیست گل بازی میکردم. من پیش ماتیوس ماکدونا برادر پابلو مکدونا که اون هم ده گله است بازی میکردم. اولش اون به من هیچ اهمیتی نمیداد اما این قدر خودم رو بهش نزدیک کردم و پیگیرش شدم که کمی بعد هر روز میرفتم پیشش و یاد میگرفتم.
این دوره چقدر طول کشید؟
بیست و هفت روز طول کشید ولی برای من به اندازه یک سال کار بازدهی داشت. همین مدت کوتاه تو اسفند پارسال تا فروردین به اندازه چند فصل بازی کردن تو ایران بود. چون تو ایران بازی تکراری میکردم با پایینتر از خودم و مجبور بودم همش برم تو اینترنت تحقیق کنم و فیلم نگاه کنم اما اون جا بازی جلوی روم انجام میشه و بازیکنهای ده گل کنارم بازی میکنن و فرقش خیلی یه با دیدن بازی از تلویزیون.
ادامه ی این گفتگو را در مجله شماره هشت بخوانید.
برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با امییرضا بهبدی کلیک کنید.