برشی از گفتگو با اقای همایون وجدانی

با مربی ترکمن کار نکردید؟
من سه سال گنبد زندگی کردم و با مربی‌های ترکمن خیلی دوست هستم. اون جا اسب‌های کورسی برادرم دستم بود و با مربی‌های مختلف کار می‌کردم. با بچه‌های ترکمن هم خیلی دوست هستم و سیسی هم تا حدی بلدم ولی اون قدر عالی نه.
می‌تونید چند نقطه عطف دیگه از زندگی سوارکاری تون رو خلاصه بفرمایید؟
من از اولش اصلا علاقه به سواری نداشتم. به زور پدرم و به زور برادرم ساعت پنج صبح از خواب بیدار می‌شدم و باید می‌رفتم باشگاه اسب زین کنم، کمک کنم اون موقع با سه تا اسب تمرین می‌کردم. هر اسب یه زین مخصوص داشت. یه آبخوری مخصوص و یه مچ‌بند، پابند و تعلیمی داشت. بعد از کار موظف بودی تمام ابزار زینت

رو رو بشوری تحویل زین‌دار بدی. به ویژه این که دو تا برادرم آقای عزت‌الله وجدانی و آقای نصرت‌الله وجدانی هم سواری می‌کردن و من موظف بودم وسایل اون‌ها رو هم تحویل بدم. یعنی من ساعت یک و دو می‌رسم خونه. دوباره یه نهار و باید برمی‌گشتم باشگاه و لوازم می‌شستم. به خاطر این زیاد علاقه نداشتم. ولی این قدر این سختگیری‌ها بود که کنار اومدم. الان می‌بینیم اون دوره خیلی خوب بود. الان از کار اسب فقط جراحی‌شو بلد نیستم. شما بگو سوزن بزن، سرم بزن، نعلبندی کن،تیمارکن بلدم. از کارگرم بهتر اسب تیمار می‌کنم، اسب زین می‌کنم. اینه که می‌گم. خدا پدرم رو بیامرزه؛ اذیت شدم ولی الان دارم نتیجه‌اش رو می‌بینم. الان رو پای خودم وایستادم. سال‌هاست رو پای خودم وایسادم.
برگردیم به نقظه عطف‌ها و برهه‌هایی که در این چند دهه سواری تون برجسته‌تر بوده.
بهترین لحظه‌هام حوالی سال‌های هشتاد و یک تا سه بود که من به مدت دو سه سال پرامتیازترین سوارکار کشور بودم و هر وقت به خاطر میارم لذت می‌برم ازش.  

ادامه ی این مطلب را در مجله شماره پنج بخوانید.

برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با همایون وجدانی کلیک کنید.

 

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید