شما کجا شروع به سواری کردید با چه مربی و با کدوم اسب و چند سال از اون زمان گذشته؟
دو سال و نیم سن داشتم. تو پارک ارم یا پارک ملت سوار این اسبای کرایهای شدم. پدرم من رو سوار کردند و یه دور زدند و پیادهام کردند. پرسیدند خوب بود و من گفتم نه. پرسیدند چرا؟ گفتم کم بود. یه دور دیگه سوارم کردند و پیاده شدم و باز گفتم کم بود. گفتند که سواری رو دوست داره و باید جدی بهش پرداخته بشه. منو بردند پیش آقای بهرامی. یه باشگاهی بود تو گیشا که الان یه اتوبان از توش رد شده.
اون باشگاه که کنار برج میلاد بود و چند تا باکس و یه مانژ کوچیک داشت؟
فکر میکنم بله. تو شیب بود. من اون جا یه اسب رو سوار شدم به اسم بلکی. من چون پاهام خیلی ضعیف بود سواری رو با دستگردون شروع کردم و پدرم من رو نگه میداشتند که نیفتم تا این که من شش ساله شدم و تونستم اسب رو کنترل کنم. من مربیای زیادی تو این دوره داشتم و تو خیلی باشگاهها بودم. باشگاه آریاسب، چیتگر، میلاد، نوروزآباد، رخش صبا، حبیبی. من جاهای مختلفی رفتم و سوار شدم اما هیچ کدومش خوب پیش نرفت به خاطر این که من مربی که دوست داشتم رو پیدا نکردم. یه دلیل دیگه هم داشت، این که من تو کاراته تمرین تمرین میکردم و مسابقه میدادم و نشد خیلی به سواری بپردازم به موازات اون هم سواری هم میکردم. خیلی از مربیایی که با من کار میکردند میگفتند تو نمیتونی پیشرفت داشته باشی.
دلیلشون چی بود؟
من فکر میکنم اگر مربی بگه تو نمیتونی پیشرفت بکنی ضعف خودش هست. من الان تو سیستمی که دارم کار میکنم آدمهای متفاوتی میان و هر کدون نقطه قوت و نقطه ضعفهایی دارن. مربی وظیفهاش اینه که نقطه قوتها رو قویتر کنه و نقطه ضعفها رو به نقطه قوت تبدیل بکنه. وقتی مربی میگه تو استعداد نداری میخواد تو رو از سر خودش باز کنه و زمان رو تموم کنه. من فیزیک ضعیفی روی اسب داشتم ولی خدا خواست ادامه دادم. خانوادهام هم خیلی پشتم بودند مخصوصا پدرم. برگردم به نعلبندی. من چهار پنج سال نعلبندی میکردم و کنارش تحصیل میکردم. من با آقای سازوار کار میکردم و بعدش آقای طاهر عبدی. از ایشون که جدا شدم گفتم میخوام به سواریم بپردازم. اومدم رخش صبا پیش آقای محمود امیری. ایشون شروع کردند به آموزش من و دیگه خبری از اون حرفا نبود که تو نمیتونی. ایشون دیدن من علاقه دارم بهم فرصت دادن بیام اینجا(رخش صبا) کار کنم دو سه سال در خدمتشون بودم و من خیلی بهشون مدیونم. آقای امیری اولین کسی بودند که به من اعتماد کردند و اسب به من دادند که نعل کنم. بعد از دو سال آقای امیری به من گفتند که اینجا برای تو کافیه و تو دنبال پیشرفت هستی و با آقای مجید شریفی صحبت کردند و من رو فرستادند تو سیستم ایشون. اولش من خیلی مقاومت کردم و بعد متوجه شدم که اتفاق صحیحی بود و این جابجایی خیلی خوب شد و من از جایگاه فعلیام تو آزمون خیلی راضیام. توی مربیام آقای شاهین انصارین هم بودند که خیلی به من کمک کردند و تمام تلاششون رو میکردند که شاگرداشون پیشرفت کنند.
ادامه ی این مطلب را در مجله شماره نه بخوانید.