برشی از گفتگو با خانم نغمه خانجانی

خاطره اولین باری که از زین جدا شدید و به زمین خوردید رو بفرمایید.
خیلی جالبه که بخوام دوباره این مساله را بگم. فکر می‌کنم دو سال بعد از آغاز سوارکاری من بود و در شمال این اتفاق افتاد. ما از این صحنه فیلم هم داریم. من سوار یک اسب قد بلند بودم و از کسی که اسب رو نگه می‌داشت خواستم که اسب رو خودم برونم. روی آسفالت بودیم اما اسب من را برداشت و روی آسفالت کورس گذاشت و من خودم رو پرتاب کردم پایین و این اولین خاطره‌ی زمین خوردن من بود.

تا حالا روی اسبی اسم گذاشتید؟
بله من یه اسب دارم که از مادیان و سیلمی خودم هست. مادیان به اسم کوئیرینا و سیلمی به اسم ادلان که من خواستم از این دو اسب کره داشته باشم. این کره سه سال و نیم پیش به دنیا اومد و من اسم شو آدریانا گذاشتم.
اگر حادثه‌ای اتفاق بیفته و در طبیعت موجودی درنده باشه و شما و اسب در خطر باشید چه واکنشی نشون می‌دید؟
خیلی جالبه که همچین اتفاقی برای من افتاده. حدود دو سال پیش من در اروپا زندگی می‌کردم و اون جا اسب داشتم. با سیسیلیا در مسابقه‌ها شرکت می‌کردیم. من توی یه پارک اسب رو گشت بردم و یه سگ پیتبول من رو دید و چون به قلاده نبود دنبال اسب من اومد و می‌خواست پای سیسیلیا رو گاز بگیره و من اون جا حس ترس داشتم و شاید قبل از این این صحنه رو تو خواب دیده بودم و از خواب پریده بودم. به من حس بدی دست داد و می‌خواستم پایین بیام و اون سگ رو نابود کنم. چون واقعا اسب من مثل بچه‌ی من می‌مونه و من تعرض به اونو نمی‌تونم ببینم.

ادامه ی این مطلب را در مجله شماره هشت بخوانید.

برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با نغمه خانجانی کلیک کنید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید