سرگذشت شما رو بسیاری از افراد جامعه سوارکاری میدونند. خودتون دوباره این سرگذشت چندین ساله رو برای خوانندههای ما به ویژه اون بخشیشون که تازه با جهان اسب و سوارکاری آشنا شدند بیان میکنید.
سلام. من از سال شصت و هفت شروع کردم به کار کردن و سواری کردن. شروع کارم از باشگاه پونی کلاب قدیم بود، یکی دو سال اون جا بودم و بعد یکی از دوستان به نام آقای حمید آخوندی کار سربازیمو توی سپاه درست کرد و همزمان میرفتم فرح آباد بلک بیوتی مادیون ایشون رو سوار میشدم و با همون مادیون مسن، تو کلاسای جناب سرهنگ نشاطی هم شرکت میکردم و بلک بیوتی، کار منو در حد پرش جوانان راه میانداخت. توی دو سال خدمت سربازی اسبمو میبردم پیش جناب سرهنگ نشاطی و تو سپاه هم اسبای جوون رو سوار میشدم و مسابقه هم میرفتم. اون جا کلاس هم بهم میدادن و شاگرد هم داشتم. بعد آقای کاظم علایی منو بردن باشگاه سیاهپوش، سال هفتاد فکر میکنم بود و پنج ششماه از
سربازیم گذشته بود. چهار پنج سال باشگاه سیاهپوش بودم و سلسله مراتب رو که شما در جریان هستید. یک سال و نیم باشگاه چیتگر بودم و بعد باشگاه شکوری و بعد یک سال و نیم باشگاه رخشصبا و همین طوری همیشه سی چهل تا اسب دنبالم بوده. بعد از رخشصبا مرحوم فرمان آرا برای خودش باشگاهی زد و گفت باید بیای پیش من. چند سالی اون جا بودم و بعد به دلیل یه سری شرایط اومدم اینجا، آزمون. من میخواستم هم اینجا باشم هم فرمان آرا که اونها مخالفت کردند و من مجبور شدم فقط بیام اینجا و الان چهارده ساله همین جام.
و مربیهاتون تو این مدت؟
کلاس مبتدیام با آقای کریم هداوند بود و آقای هندی و بعد جناب سرهنگ که پیشش پرش کار کردم و بعد آقای علی رضایی که پیش ایشون هم اسب سوار میشدم.
باشگاه افشین؟
بله هر روز میرفتم خونهشون تهرانپارس و بعد باشگاه افشین.
ادامه ی این مطلب را در نسخه کامل شماره شش بخوانید.