برنامه و هدفتون برای قهرمان کشور شدن چی بود؟ بگیرا چطور وارد سیستم شما شد؟
انتهای سال هشتاد و نه یکی از مالکین من دنبال اسب بود و خودش با آقای میرزایی مالک اون موقع بگیرا آشنا بودند و صحبت کردند و ما توسط ایشون قرار شد که بگیرا رو چک کنیم و بخریم. تو برنامهریزی این کار بودیم که ایشون اسباشو از پیش من بردن و این قضیه ناتمام موند. تا این که یه مالک اسب دیگهی من میخواست اسب رده بالا بخره که من بگیرا رو پیشنهاد کردم. چون من بگیرا رو از ابتدا دیده بودم که یه زمان با آقای داود بهرامی و یه زمانی با بهرام وجدانی و ابتدای کارش رو با علی میرزایی دیده بودم تا سطح بالا. من توی ذهنم اسبها رو نگه میدارم و سوابقشونو حفظ میکنم چون ارتباط مستقیم با شرایط شغلی من داره. وقتی اسبی با کیفیت خوب باشه اون رو بیشتر پیگیری میکنم. بگیرا همیشه مورد علاقهی من بود و رفتیم و اسب رو چک کردیم و
خریدیمش و باهاش نتیجه هم گرفتیم چون به نظرم وقتی شما برنامه برای قهرمانی کشور داری باید یک سال با اون اسب مسابقههای معمولی رو پریده باشی و آروم آروم خودت هم از نظر بدنی و روحی به قدرتی رسیده باشی که قهرمانی کشور رو ببری. چون مسابقهی قهرمانی کشور به قدرت بدنی زیادی احتیاج داره چون اسبها سه روز میپرن و این مسابقه نیاز به اسبی داره که شما برای سه روزش برنامه ریزی و تقسیم انرژی کنی. من زمان داشتم که بدن بگیرا رو اون طوری که خودم دوست داشتم آماده کنم و تو همون سال چند تا جام یک روزه باهاش گرفته بودم و بگیرا تو قهرمانی کشور به اون حد نصاب و اوج آمادگی رسیده بود گاهی اسبی رو دیر میگیری یا ممکنه اسب براش یه اتفاقی بیفته و نرسه. باید خدا بخواد و همهی شرایط دست به دست هم بدن که اسب به اوج برسه که خدا رو شکر اون سال این اتفاق افتاد و بگیرا همکاری کرد و تونستیم با هم به قهرمانی کشور برسیم.
ادامه ی این مطلب را در نسخه کامل مجله شماره چهارده بخوانید.