برشی از گفتگو با آقای حمید حاجیلو

از محمد شهر کرج تا آریاسب این مسیر رو حمید حاجیلو چطور تاخت رفته و از مانع‌های در مسیر چطور عبور کرده؟
عین یه مورچه که داره یه دیوارو می‌ره بالا و هی می‌افته پایین. من از سیزده چهارده سالگی اومدم تو اسب. الان سی و پنج شش سالمه. تو این چند ساله هزار بار رفتم بالا خوردم زمین تا راهمو پیدا کردم و این مسیر رو ادامه دادم و قدم به قدم رشد کردم. من خیلی از بچگی اسب دوست داشتم و دنبال این بودم که یکی رو پیدا کنم که تو کار اسب باشه و از طریق اون من بتونم وارد این عرصه بشم. با نادعلی فرجامی که شاگرد خواهرم بود آشنا شدم و با ایشون از باشگاه دشت بهشت شروع کردم و همون جا آروم آروم تمرین کردم و همون جا بیزینس اسب رو کم کم شروع کردم. یه چند وقتی سرباز شدم و

از سواری دور شدم. بعد دوباره از باشگاه هوشمند شروع کردم و یه مدت تو اون باشگاه یه اسب خوب به اسم کوپال داشتم که کره‌ی بن هور بود و یکی از بهترین اسبای اون موقع ایران بود. با کوپال عناوین خوبی به دست آوردم. منو با اون اسب همه شناختند. بعد از قهرمانی من کوپال رو فروختم و با پولش یه مسکنی برای خودم تهیه کردم. چون اون موقع این اسب رو خیلی گرون فروختم. از همون موقع تفکرم این بود که بتونم بهترین اسبای ایران رو وارد کنم. همون موقع خیلیا می‌گفتند اسب برای من بخر ولی من این کارو نمی‌کردم. دنبال این بودم که یه روز بتونم ویزا بگیرم و برم از اروپا اسب وارد کنم که خیلیا نتونستن اون اسب‌ها رو بیارن تو ایران.
کجا در کودکی اسب سر راه حمید حاجیلو قرار گرفت؟
من از کودکی عاشق سگ و اسب بودم. من یه فیلمی رو دنبال می‌کردم به اسم سیلاس که پسره یه اسبی داشت و اسب رو گم کرده بود ودنبالش می‌گشت. من همش دنبال این شرایط بودم که برام اتفاق هم افتاد.

ادامه ی این مطلب را در نسخه کامل مجله شماره دوازده بخوانید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید