نام های نشات گرفته از اسب در ایران باستان 4

در آخرین قسمت از مقالات نام های نشأت گرفته از اسب در ایران باستان،‌ به ارائه باقی مانده این نام ها و ارائه توضیحاتی چند پیرامون برخی از آن ها مانند سیاوش و بهزاد می پردازیم. با ما همراه باشید:

سیاوش : به معنی دارنده اسب سیاه است . در متنهای پهلوی اشاره مختصری به او می شود او بنا کننده دژ معروفی به نام کنگ دژ است که به آن سیاوش گرد نیز می گویند … این دژ چنین توصیف شده است، که هفت دیوار آن از زر و سیم و پولاد و برنج و آهن و آبگینه و سنگ قیمتی بوده است . درهای بلند آن به بالای پنجاه آدمی و فاصله هر کدام از درها به یکدیگر فاصله بیست و دو روز بهاری و یا پانزده روز تابستانی سوار بر اسب است . در متنهای پهلوی گاهی گنگ دژ و سیاوش گرد دو شر و گاه گنگ دژ با صفت سیاوش گرد آمده است )آموزگار ، 1386، چاپ نهم ، 70 )

سیه: (سیاه ) نام دیگر اسب سیاوش . اسب سیاه رنگ
سیاوش سیه را به تندی بتاخت نشد تنگدل ، جنگ آتش بساخت
بهزاد: نام اسبی از سیاوش در گلة اسبان افراسیاب که پس از کشته شدن سیاوش در گله مانده بود و به فرمان کسی تن نمی داد. کیخسرو در همراهی گیسو بر این اسب دست یافت و به فرمان در آمد:

نگه کرد بهزاد کی را بدید یکی باد سر از میان بر کشید
چو کخیسرو او را به تنها بیافت بپوشید و بازین سوی او شتافت
لگامش به سر کرد وزین بر نهاد همی از پدر کرد بادرد یاد

بهزاد بخاطر رنگ سیاه و شبرنگش و هوشیاری و وفاداری بسیار ، بعد از رخش ، بهترین و نامی ترین اسبان شاهنامه است . بهزاد دیگر نیز اسب سیاه رنگ گشتاسب بود آن را به نبستور پسر زریر بخشید تا در جنگ به انتقام پدر خود با بید رخش به کار برد و درفش کاویان را از او باز ستاند:

بدادش بدو شاه بهزاد را همان جوشن و خود پولاد را
پدر کشته آنگه میان را ببست سیه رنگ بهزاد را بر نشست
خرامید تا در میان سپاه نشسته بر آن خوب رنگ سیاه
به پیش صف دشمنان ایستاد همی بر کشید از جگر سرد باد

رخش: اسب رستم ، اسب سقیم . در وصف رخش و کره گرفتن از او آمده است:
تنش پر نگار از کران تا کران چو برگ گل سرخ و بر ، زعفران
چو رستم بدان مادیان بنگرید مران کره پیلتن را بدید
کمند کیانی همی داد خم که آن کره را باز گیرد زرم

رخشان : صفت اسب رستم

شبدیز : صفت رخش رستم:
من ورستم و رخش شبدیز و تیغ نیامد بر و سایه گسترد میغ
شبدیز:(شب رنگ)،رنگ شب،نام اسب خسرو اول (خسرو پرویز) ساسانی.
سد اسب ( صد اسب ) : سردار ایرانی که به فرمان خشایار شا مأمور شد که دور افریقا مسافرت کرده اطلاعاتی کسب کند و از جبل الطارق بگذرد.

ماسپ : یکی از قبایل پارسی

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید