برشی از گفتگو با خانم میشا محمدی

بزرگ‌ترین مشکل درساژ ایران رو در چه چیزی می‌بینید؟ چرا درساژ ایران در این جایگاه قرار گرفته و پیشرفتش کنده و ریتم و تعادل خوبی نداره؟
اولین مشکل دو دستگی هست بین این جامعه. پیشکسوت‌هامون حس مخالفت با هم رو دارن و ناخوداگاه تو زیر مجموعه هر کدوم از ایشان تنش منتقل می‌شه. یعنی اون حالت صمیمیت از بین می‌ره و این اختلاف‌ها برای ما هم مشکل ساز شده. وقتی کنارشون باشی همه دارن یک حرف رو می‌زنن اما نسبت به هم سوتفاهم دارن و نسبت به حرف‌های خودشون برداشت‌های دیگه‌ای دارن و ممکنه یه چیزایی رو که منظور گوینده نبوده به خودشون بگیرن. من هم گاهی اوقات جبهه می‌گیرم. فضا اینطوری شده

اما گاهی آدم‌ها تغییر کردن. ما قبلا تحمل بیشتری داشتیم اما الان دیگه خیلی از این فشارها رو نمی‌شه تحمل کرد و ما واکنش منفی نشون می‌دیم. در نتیجه من احساس می‌کنم این اختلاف دیرینه است و این زخم ناسور افتاده.
اگر این اختلاف نبود و شرایط بهینه و مناسب بود باز درساژ ایران چه مشکلی داشت؟ چه چیزی علاوه بر این اختلاف مشکل درساژ ماست؟
من فکر می‌کنم ظرفیت آدم‌ها از بزرگ‌ترین مشکلاتیه که ما داریم. گاهی فکر می‌کنیم ما چون فلان اسبو داریم بهتریم. ما گاهی نمی‌دونیم جایگاه‌مون کجاست. من بارها شده به خودم می‌گم من این رزومه و پیشینه رو تو سوارکاری دارم اما یه نفر بی هیچ سابقه و گذشته تو سواری، فکر می‌کنه از همه بهتره و می‌تونه هر کاری رو انجام بده. اولین چیز این ظرفیت آدم‌هاست. وقتی طرف به یه خودباوری و اعتماد به نفس کاذب می‌رسه این باعث ریزش می‌شه.
در روز با چند اسب کار می‌کنید؟ برنامه و ساعت کاری‌تون چطور هست و چه زمانی اسب درساژ آمادگی بیشتری برای یاد گرفتن و کار کردن داره؟
من با هشت تا اسب با سن‌های مختلف کار می‌کنم که هر کدوم برنامه خاص خودشو دارن. هر کدوم از این اسب‌ها حداقل یک ساعت وقت ما رو می‌گیرن چه بخوان لنژ بشن چه بخوایم سواری بکنیم. گاهی اوقات بیشتر، گاهی من برای یه اسب نیم ساعت وقت می‌گذارم گاهی دو ساعت و این بستگی داره به برنامه کاری. من سعی می‌کنم اول اسب هایی که انرژی بیشتری دارن و سوار بشم و بعد کم کم اسب‌های ساده‌تر. شاید کره‌ها رو زودتر سوار می‌شوم. مخصوصا کره‌ای که اذیت کنه من با چیزی که جدال کنه اول سرو کار دارم همیشه.
فاصله درساژ ایران و اروپا چند سال هست؟
شاید پنجاه سال نمی‌دونم شاید خیلی زیاد. در سواری ما و نه تنها درساژ بچه‌هایی هستند که می‌تونن خیلی خوب بشن اما باید روی مسایل فرهنگی و اخلاقی رو خودمون کار بکنیم. ما بزرگ‌ترین مشکل‌مون اون ظرفیت هست و مساله اخلاقی. تو اروپا این طوری نیست . همه چیز برای آدم‌ها مشخصه و خیلی به هم احترام می‌ذارن، تو هر رشته‌ای که باشن با هم ارتباط دارن و با هم کار می‌کنن. اینجا اما اینطوری نیست همه همدیگه رو دشمن هم فرض می‌کنن خب همین باعث پسرفت می‌شه نه پیشرفت برای همین شما اگه از یکی کمک بخوای پشیمون می‌شی و ترجیح می‌دی این کارو نکنی. من بعد از خارج شدن از باشگاه شکی  با یه سری اسب کار کردم که همشون پرش می‌کردن من هم باید دوباره وارد پرش می‌شدم. اینجا بود که من متوجه شدم چقدر خوب شد من درساژ رو کار کردم می‌دونید اما اگه اتفاقی می‌افتاد و از کسی کمک می‌خواستی اون فکر نمی‌کرد من همکارشم فکر می‌کرد من زیر دستشم. ببینید این‌ها مسایل مهمی یه. اون جا یه سوارکار المپیکی می‌ره پیش یه درسور حرفه‌ای اون جا کلاس می‌بینه. به هم احترام می‌ذارن. مثلا کره رو می‌فرستن درساژ کار کنه بعد بیاد تو پرش. بعد مساله آموزش هست. ما باید آموزش ببینیم. ما مربیایی داریم که خیلی ارزشمندن. مثلا آقای بابک شکی، آقای رامین شکی، آقای همایون وجدانی، آقای نورمحمد حبیبی، آقای داوود بهرامی، این‌ها کلیدهایی رو می‌دونن که می‌تونه خیلی راهگشا باشه ولی خوب اونا هم به خاطر این جو گاهی ترجیح می‌دن که کاری انجام ندن.
رابطه‌تون با رشته‌های اسبی دیگه چطوره و فکر می‌کنید درساژ تو کدوم رشته اسبی دیگه تاثیر گذارتره؟
من تو رشته‌های دیگه زیاد فعالیت نداشتم ولی همین چیزی که دیدیم. ما مسابقه سه روزه داریم. درساژ برای پرش صحرایی. درساژ مادر این ورزشه. مثل ژیمیناستیک، شنا، دو، من می‌تونم بگم به عنوان یه ورزش و مادر خیلی تاثیر داره.
مثلا درساژ تو کورس چه تاثیری داره؟
ببینید درساژ فقط معناش پاساژ و پیاف نیست. درساژ یعنی هماهنگ کردن حرکات اسب. من اطلاعی در مورد کورس ندارم اما بلاخره اگه شما اسبی رو آموزش بدید که بتونه یه مسیری رو بدوه و بتونه یه ریتم و تحرک خوبی رو حفظ کنه. خب این نیازمند این درساژ هست.
من مثال بزنم اسب کورس فقط روی دست چپ تو ایران کورس می‌کنه.
می‌گم من زیاد اطلاع ندارم اما تمرین شو دیدم چهارنعل آروم بعد چهارنعل بلند بعد تاخت می‌دن. این در حقیقت درسه کردنه، آموزش دادنه. ولی این که شما می‌گید درساژ خب همه یه سری حرکات نمایشی میاد جلوی چشم شون خب همه فکر می‌کنن این چیز جداست. تو کورس هم داره اسب آموزش می‌بینه برای یه کار مشخص.

ادامه ی این گفتگو  را در مجله شماره چهار  بخوانید.

برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با میشا محمدی کلیک کنید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید