اسب و سوارکاري در ايران باستان 7 / هخامنشيان (2)

در عهد هخامنشي گردونه سواري در ميدان جنگ از رواج افتاد و سپاهيان سواره نظام جاي گردونه نشينان را گرفت.

 

اسبان تنومند و زيباي نسايي بيشتر باره سواري و يا گردونه اي شاهان و نجبا بودند و سربازان و ديگر مردم، اسبان سبکتر و خردتر را سوار مي شدند، به ويژه در نواحي کوهستاني و يا صحرايي. به جاي زين گليم و يا قاليچه اي منقش و حاشيه دار بر اسب مي افکندند که يکي هم از قبري سکايي در پازيريک (متعلق به قرن 4 و 5 ق م) به دست آمده است.

نزديکترين چيزي که شبيه به زين باشد تکه اي نمدين است که با لوحه هاي چوبي و يا استخواني جلوبندي و پشت بندي شده بوده است.

در برخي مواضع، نجباي ايراني سواره نظام «زره» مي پوشيدند که عبارت بود از خودي، جوشني و ران پناهي (به اوستايي رانَ پان، به يوناني پَرَمِرِيد يا parameridia). نمونه اين گونه سواران زره پوش در جنگ با يونان و در نبرد کوناکسا به کار آمد و اين وسيله آخري، تکه اي نمدين نيک ماليده بود، مانند جل که بر دو سوي باره مي آويختند تا هم ران هاي سوار را بپوشاند و هم دو جانب اسب را.

در مواردي نادر سينه اسب و سرش را با کاکل بزرگ و سينه پوشي جوشن وار مي پوشانيدند و اين آغاز برگستوان پوشاندن اسب در زمان اشکانيان و ساسانيان بود.

در باب سواري زنان اطلاعاتي مذکور نشده است، به چز در يک مورد و آن داستان رئوخسنا (روشنک، به لاتين رکسانا) خواهر زن اردشير دوم است که چون برادرش را به اتهامي گرفتند و خود او را مي خواستند گرفتار کنند، به مانند مردان سواره به ميدان آمد و چند تن از مبارزان را کشت. البته به نوشته هاي کتزياس اعتماد چنداني نيست، ولي از اين داستان مبالغه آميز شرکت زنان در سواري را مي شود دريافت.

بر روي تکه سنگي که باقيمانده بنايي آرامگاهي و مربوط به دوره هخامنشي در ارگيلي (داسکي ليوم) يافته اند، نقش دو زن را مي بينيم که بر يابوهايي سوارند که زين ندارند و تنها پارچه اي بر آنها افکنده شده است. شيوه سواري آنها از «يک بر» و درست شبيه به شيوه معروف به «انگليسي» است که زنان يک بري مي نشينند و هر دو پايشان از يک بر باره آويخته است.

از اين گذشته، هرودتوس گواهي مي دهد که ميان ايرانيان شمالي (سکاها) زنان جنگجويي بودند که در برابر سواران کورش ايستادگي کردند.

به هر تقدير اسبان دستکش هخامنشي را در مسابقات به هنرنمايي وامي داشتند و در تسالي اسبان خشايارشا در مسابقه اي از بهترين اسبان يوناني بسيار جلو زدند.اسب در آيين ها و عقايد ايرانيان دوره هخامنشي نقش عمده اي داشت. گردونه سواري در دوره هخامنشي منحصر به شاهان و نجباي درجه اول بود. شاهان معمولاً بر حسب سنت بر گردونه سوار مي شدند (اگرچه داريوش مي بالد که من در جنگ نبرده اي خوبم چه از پشت اسب و چه پياده. ولي وي در آن به عنوان يک سرباز پارسي سخن مي گويد و خود او از نيزه داران کمبوجيه مي بود) و اين گردونه ها را گوهر نگار مي کردند و معمولاً با اسبان نسايي مي کشيدند.

نمونه هاي مصور اين گردونه ها را در تخت جمشيد، در سنگتراشي هاي ايران-ليکيه اي گزانتوس و به ويژه در «موزاييک اسکندر» مي يابيم. اهورامزدا و ايزد خورشيد همچنان گردونه هايي دارا بودند. اما باره هاي زين شده در اين دوره مرغوبتر و رايجتر بود.

بهترين ارمغان براي يک پارسي اسبي دستکش بود و اين امر در مورد ايزدان هم صدق مي کرد: به ويژه قرباني اسب سفيد براي ايزد خورشيد در ميان پارسيان به همان اندازه معمول بود که در ميان مغان و ايرانيان ماساگتي و ارمنيان. اسب سفيد را براي «آبها=آبان» نيز قرباني مي کردند.

آريان گواهي مي دهد که مقام والا و آسماني کورش چنان بود که مغان هر ماه براي شادي روان او اسبي سفيد قرباني مي کردند. در اين دوره هم نام بسياري از بزرگزادگان هخامنشي و ايراني با واژه «اسب» ترکيب شده است.

چون پهلواني مي مرد، يال و دم اسبان را مي بريدند و در عزايش «کتل» مي بستند (مقايسه شود با توصيف چيدن يال و دم اسبان سهراب و اسفنديار و رستم در شاهنامه). يک حجاري هخامنشي از حدود 400 ق م که در ممفيس مصر يافته اند، آيين سوگواري را به خوبي نشان مي دهد.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید