اسب و سوارکاري در ايران باستان 3 / ایران غربی،‌هزاره یکم ق.م

از اواخر هزاره دوم ق م موج هاي تازه اي از هندواروپاييان به پشتيباني گردونه ها و سوارانشان به اروپا و خاورميانه و هند شمال غربي سرازير شدند و در همه جا تسلط يافتند.

 هم در اين زمان به کاربردن دهنه فلزي و تخته زين نمدي يا بافته شده آغاز گشت و سواري را آسانتر و معمولتر ساخت و اخته کردن اسبان سرکش باب گرديد و ساز و برگ و افسار سواري کاملتر گشت، چنانچه در آغاز هزاره بعدي، لشگريان هيتي، مصري، آشوري، عيلامي و آريايي به نيروي سواره نظام مجهز گرديد.

 از همين زمان است که آثار اسب را در گيان، تپه سيلک، چغازنبيل و شوش يافته اند. در سيلک گردونه خورشيد و نريان مقدسش را بر ظروف سفالين نقش کرده اند و در حسنلو و باباجان (لرستان شرقي) بازمانده اسبان مدفون و ساز و برگ مفرغينشان را به دست آورده اند.

 از حسنلو جامي داريم که بر آن گردونه دو اسبه کنده اند با اسباني قوي و راننده اي و جنگجويي سواره. از تپه مارليک نيز آلات رزمي آهنين و طلسم هايي که از دندان اسب ساخته بوده اند، در گورهاي سرداران يافت شده. اين اشياي نوباب همه مبين جنگاوري و سوارکاري آرياييان تازه وارد است.

 بي جهت نيست که از همين دوره تعداد زيادي دهنه و لگام و ساز و برگ هاي آراستين سر و سينه اسب از گورهاي لرستان و به همراه چيزهاي مفرغي ديگر يافته اند و عين همان ها را هم در سنگتراشي ها و اسناد مصور آشوري پيدا کرده اند.

از اينها گذشته، به گواهي اسناد کتبي آشوري، گروه هاي ايراني که اينجا و آنجا جمع آمدند و سرانجام دولت ماد را بنياد ريختند، مردمي بوده اند سوارکار و اسب پرور، که در گروه هاي پراکنده و يا منظم سواره به صفوف گردونه رانان آشوري مي تاختند و پس از آسيب رسانيدن به آنها به کوهستان ها مي گريختند، به طوري که گردونه سواران آشوري از تعقيبشان عاجز مي ماندند.

 اين امر باعث شد که خود آشوريان هم به تشکيل سواره نظام بپردازند و جهاني را به خون و ويراني کشند و در ايران تا حدود کردستان و لرستان رخنه کنند و تارج هاي بسيار مشتمل بر اسب و ساز و برگ هاي مسين و آهنين و نيز مردمان اسير با خود ببرند.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید