آیا رپینگ کردید،اگر بله آخرین بار کی بوده؟
رپینگ کردم. خیلی سال پیش با یه تروبرد خالص که صد و پونزده بالاترین کلاسش بود. آناتومیش به پرش نمیخورد ولی چون تازه تو تهران مشغول به کار شده بودم مجبور بودم هر اسبی رو قبول کنم و اون اسب هیچ راهی نداشت جز رپینگ که یک راند رو بی خطا در بیاد. این قضیه بر میگرده به سال هشتاد. بعد از اون شده رو یه اسبی یه کم کنترلم رو کم کردم که تو نقطه جهش یه کم زیرتر دربیاد یا دورتر که بخوره به مانع. رپینگ دستی ولی نکردم. خیلی هم مخالفم باهاش. یه بار نزدیک به یه مسابقه یه مربی خارجی اومده بود ایران و یه وسایلی میگذاشت که آسیبی به اسب نمیرسوند و اسب رو هوشیار میکرد و من زیر نظر مربی این کارو انجام
دادم. من میلی به رپینگ ندارم. یه زمانی تو کلاسای آقای علی نیلفروشان شرکت میکردم که یک بار تو ایران برگزار شد. بیرون از کلاس من خیلی باهاشون صحبت میکردم و یک بار در مورد رپینگ پرسیدم که علی حرف خیلی خوبی زد و گفت تو مطمئنی که اسبی که کار کردی رو زمین بالانسش، تعادلش، سرعتی که باید داشته باشه تو مسیر و کنترلی که سوارکار باید داشته باشه درسته. خطی که باید براش در نظر بگیری که برسه به مانع درسته؟ آیا همهی این کارها رو شما درست انجام دادی و اسبت مانع میزنه؟ آیا شما واقعن بر این باوری اسب همهی این کارها رو انجام میده و باز مانع میزنه؟ اگر این طوریه اسبت نیاز به رپینگ داره. اگر این طور نیست و اون پنج اصل رعایت شده و اسب تو محدودهی جهش قرار گرفته و نپریده نیاز به رپینگ داره. چون محدودهی جهش نسبت به ارتفاع مانع فرق میکنه. از اون سال من اعتقاد پیدا کردم که تو کار زمینی اسبم رو درست بکنم و بالانس و متعادل کنم؛ بدنش رو آماده کنم و بعد بیارم بپرونمش و وقتی این کارو کردم معمولن اسبام خوب پریدن و نیازی به رپینگ نداشتند. پیش هم اومده که مانع انداختم و بعدش که فیلم پرش رو نگاه کردم دیدم جایی تعادل اسب رو بهم زدم یا من باید بهتر سوار میشدم و اسب نیازی به رپینگ نداشته و من باید محدودهی جهش مناسب رو براش فراهم کنم.
درباره شاگرداتون برامون صحبت کنید؟
شاگردای من کیان شیر طاونی، سبحان یوسفی، یزدان ملاافضل، خانمم شبنم غازی، علیرضاروشن ضمیر، اینها شاگردایی هستند که این اواخر داشتم. حسام شالچیان، مجتبی مکارینژاد، علیرضا محکمکار، علی فرهمند، آلاله شالچیان، غزل قدیری، محمد میلانی یه زمانی، من خیلی شاگرد داشتم که الان خیلیهاشون مربیگری هم میکنند و تقریبن تمومشون قهرمانی و نایب قهرمانی گرفتند. خدا رو شکر هیچ شاگردی نداشتم که باهاش هیچ مقام خوبی نگرفته باشم.
برنامهی کاری شما در یک روز متوسط کاری چطور هست؟
من این اواخر گشت نمیرم چون هر روز دو سه تا شاگرد دارم که بعد از ظهرها میان، صبحها یه روز دانشگاه تدریس میکنم و یه جلساتی دارم فدراسیون. به همین خاطر صبحها به باشگاه نمیرسم. اگر کاری نداشته باشم صبحها میرم اسبای اصلیمو سر حوصله سوار میشم و کار میکنم و بعد از ظهرها دو تا سه تا با اگه طول روز بلند باشه بیشتر سوار میشم. زمستونا کمتر سوار میشم. معمولن سه چهار تا شاگردم تو روز کار میکنم.
ادامه ی این مطلب را در مجله شماره چهارده بخوانید.