برشی از گفتگو با اقای محمدرضا طراحیان

گذشته و ‌حال سوارکاری ما رو نقد کنید و ‌برای بهتر شدنش راهکار بدید.
به نظر من بزرگ‌ترین مشکل بیزینس‌هایی ‌هست که می‌کنند. اونایی که در راس هستند با کسایی که وارد سوارکاری می‌شن برخوردهایی می‌کنند که ضربه‌بزرگی به جامعه‌ی سوارکاری می‌زنه. متاسفانه همه منفعت لحظه رو می‌بینند. و نمی‌بینند که اگه این اسب واقعن به درد این خانم یا آقا نمی‌خوره نفروشیم بهش. خیلی‌ها به راحتی دروغ می‌گند. من برای خریدن اسب خیلی استرس دارم. بیشتر ترجیح می‌دم اسبی که جلوی چشمم بوده رو بخرم چون کمتر کسی هست که راست‌شو بگه. من سعی کردم خودم

این رو رعایت کنم چون فکر می‌کنم اسب خریدن و فروختن برای اولین بار نیست و باید جلوتر رو هم نگاه کنیم. یه مشکل سوارکاری به نظر من اینه که همه چی جمع شده تو منطقه‌ی چیتگر. این مشکل بزرگیه. چون خیلی‌ها می‌خوان چیتگر باشن هزینه‌ها بالاست، می‌خوان دور باشن از چیتگر اما نمی‌شه. شما ببینید شهرستان‌ها تموم شدند. همدان رو فقط آقای بختیاری نگه داشته، ماها چرا رفتیم از همدان؟ شرق تهران ضعیف‌تر از غرب هست، کل سوارکاری جمع شده تو چیتگر، استان البرز هم همین‌طور چون همه اومدن تهران. این یه آسیب جدیه. تمرکز باید برداشته بشه باید امکانات سوارکاری پخش بشه. من یه نکته دیگه هم می‌خوام بگم. کسایی که صدر جدول هستند به اندازه‌ی کافی شناخته شده هستند، چرا همش صحبت رو یه سری سوارکار خاصه؟! اینها که به اندازه‌ی کافی موفق هستند، چرا رو یه مربی و یه باشگاه دیگه تبلیغ نمی‌شه؟ چرا تا مقام دهم همیشه مال همون ده، پونزده نفره که هر کدوم با چهار تا پنج تا اسب مسابقه می‌پرن؟ از ده تا پونزدهم هم مدام می‌چرخه بین بقیه. یه روز من، یه روز دیگران. باید اسب اصلی سوارکار مشخص بشه، اون موقع امثال من و بقیه شرایط‌شون مشخص می‌شه. من مثلن تو آخرین مسابقه‌های سال نود و شش تو صد و سی پریدم شدم چهاردهم، سوارکارایی بودن که تو این رده با سه تا اسب پریدن و شانس بیشتری داشتند، یکی از اسبا که بی خطا می‌شد با اسب دیگه‌شون یه جور دیگه ‌می‌رفتند و این طور شانس‌شون بیشتر بود. باید اسب اصلی مشخص شه و سوارکار فقط با اون اسب جایزه بشه، شما یه مسیر ناشناخته رو با ماشین برو، بار دوم راحت‌تر می‌ری، بار سوم سریع‌ترم می‌تونی بری. خیلی وقتا شده من یه مسیر رو گفتم یه جور دیگه هم می‌تونم برم اما دیگه اسبی نداشتم. شاید اگه اسب دومی داشتم من همون مسیر رو می‌رفتم و نتیجه بهتری می‌گرفتم. حالا چرا این مساله رو کسی قانون نمی‌کنه؟ از کسانی که تو کمیته‌ی فنی مسابقات هستند باید پرسید. اگر این اتفاق می‌افتاد و قهرمان هر روز تغییر می‌کرد اتفاق بهتری می‌افتاد.
خواسته شما به عنوان سوارکاری که همیشه امتیاز قهرمانی کشور رو داشته از شخص رییس فدراسیون چیست؟
برگزاری کلاس‌های آموزشی به وسیله‌ی یه مربی کارکشته، چه ایرانی چه خارجی. متاسفانه اگر کلاسی هم می‌گذارند باز برای همون ده، پونزده نفری هست که برترند، خب پس بقیه چی باید بشن؟ بقیه‌ای هم هستند دیگه، کلاس و کلینیک هست اما با هزینه‌ی شخصی خودت، مثل آنتونیس پتریس که من چند بار رفتم و جلسه‌ای یک میلیون و در کل برای سه ساعت، سه میلیون تومان هزینه کردم. من این هزینه برام سخته اما می‌بینیم اگه نرم جا می‌مونم چون یه نکته هم یاد بگیرم خوبه. تاثیر بیشتر این مربی‌ها زمان می‌خواد.
درباره ویژگی‌های مثبت و منفی باشگاه های سوارکاری تهران و ‌همدان صحبت کنید برامون و‌ چرا باشگاه حبیبی رو‌ انتخاب کردید.
اگر به امکانات باشه من باشگاه حیبیبی رو از خیلی از باشگاه‌های دیگه بهتر می‌دونم. این باشگاه محیط خیلی آروم و خونوادگی داره و شاید آرامشی که اینجا هست توی باشگاه‌‌های دیگه نیست، این امکانات در اینجا با هزینه‌ی خیلی کمتر هست اما یه کم مسیرش دوره که فکر نمی‌کنم یک ربع تاثیر زیادی تو زمان‌بندی روزانه داشته باشه ولی خب خیلی از شاگردها اینو قبول ندارند، اینجا جو دوستانه و خیلی کم حاشیه‌ای داره همدان هم با این همه سازندگی امکاناتش هنوز کافی نیست و جای پیشرفت داره. به جز باشگاه آقای بختیاری که شخصی‌یه، البته اونم زمان ما خیلی امکاناتش خوب نبود و از وقتی که خصوصی شد خیلی بهتر شد.
اگر به هر دلیلی نتونید تو پرش باشید چه رشته‌ی اسبی دیگه ای رو دنبال می‌کنید؟
کورس رو دنبال می‌کنم. کورس رو به خاطر هیجانش خیلی دوست دارم. تو جوکار همدان کورس محلی می‌گذارند. یه بار من بیست و چهار، پنج ساله بودم رفتم همین کورس جوکار، یه اسب سوارکار نداشت من سوار شدم و سوم شدم. رکاب‌هامو نه خیلی کوتاه نگرفتم، میونه گرفتم و با یه سری تکنیک‌ها اسب رو سوم کردم.
فرض کنید در هواپیما هستید و‌چند ساعتی پرواز دارید و مسافر کناردستی شما متوجه سوارکار بودن شما می‌شه و‌از مزیت‌های سوارکاری می‌پرسه.‌ چه پاسخی دارید؟
زیاد تو این موقعیت قرار گرفتم خوشبختانه این قدر عشق دارم به اسب که با هر کسی صحبت می‌کنم طرف محو صحبتم می‌شه و گذشت زمان خیلی کم حس می‌شه. توصیفی که می‌تونم براش بکنم از آرامش گرفتن با اسب هست و می‌خوام که جوری سواری رو توصیف کنم که به اون آرامش فکر کنه و حسش کنه، این که طرف به یه دنیای متفاوت فکر کنه، به رسیدن با یه حس مشترک با حیوون.
برنامه‌ی پنج سال بعدتون برای سواری‌تون چیست؟
به نظرم باید فعالیت بیشتری بکنم و با یه مجموعه یا یه فرد ارتباط بیشتری بگیرم، شخصی که اطلاع بیشتری از خودم داشته باشه. تو برنامه‌ام هست و دنبال پیشرفت هستم، چون فکر می‌کنم سن تو سواری اون قدرها نقش نداره.

ادامه ی این گفتگو را در مجله شماره پانزده  بخوانید.
برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با محمدرضا طراحیان  کلیک کنید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید