برشی از گفتگو باخانم تیام بختیاری

ویژگی‌های سوارکاری خودتون رو برای ما شرح بدید. درباره تکنیک، نشست و استایل و هر مشخصه‌ی فنی دیگه‌ای در مورد سواری‌تون توضیح بدید.
من سعی می‌کنم قبل مانع‌ها رو اسب بشینم. تو مسیر نمی‌تونم بشینم. چهار پنج گام مونده به مانع می‌شینم و خیلی بیشتر رو دستام سواری می‌کنم تا رو پاهام. من به این دلیل که اسبام خیلی اسبای رو به جلو و تندی‌اند و زورم هم این قدر نیست که بتونم کنترل کنم مجبورم با دستام خیلی کار کنم.

از چه آب‌خوری‌هایی استفاده می‌کنید؟
آبخوری ژرمن بیشتر استفاده می‌کنم و اونم بستگی به اسب داره. الان آب‌خوری ادونچر ژرمنه. رو اسنوبال هم ژرمن کنفی استفاده می‌کنم چون اسب خیلی تندیه و رو ساق حساسه. نقطه ضعفم دستامه که خیلی خشنه. به نظرم خانم‌ها دست هاشون خیلی خشنه و با دستاشون بیشتر کار می‌کنند. این به خاطر زور کمتر خانم‌هاست به نسبت آقایون.
درباره علت و دلیل گرایش خودتون به اسب برامون بگید. چه چیزی در اسب وجود داره که باعث این کشش به سمتش می‌شه؟
علت این که من سواری رو شروع کردم این بود که ما بختیاری‌ هستیم و جد اندر جدمون سوارکار بودند. پدرم خیلی سواری رو دوست داشت. اسبم داشت تو باشگاه پرشاسب آقای مهاجر. گرایش هر شخص به اسب فرق می‌کنه. اسب برای من و اونایی که سوارکارند خیلی خوبه. خیلی از دوستای من اسب دوست ندارند. بستگی به آدمش داره. این که طرف اصلن حیوون دوست داره یا نداره. اسب دوست داره یا نداره. ولی تو حیوون‌ها اسب و سگ همیشه بیشترین گرایش بین انسان‌ها رو داشته.
از تجربه‌ی اولین باری که فکر کردید در حال پیشرفت در سواری هستید برامون بگید.
فکر کنم سه سال پیش بود. یه اسب داشتم اسمش نشول بود. اسب بدی نبود. تو صدو بیست و پنج جوانان داشتم می‌پریدم. اون جا برام همه چی عوض شد. اولین کاپم رو گرفتم. از اون روز به نظرم سواریم عوض شد و این رو حس کردم. فیلم اون سواری‌مو همیشه می‌بینم. با وجود این که اسب اصلی‌ای که سواری منو عوض کرد اسنوبال بود ولی اون لحظه‌ای که گفتم همه چی‌مو عوض کرد تو سواری.
از تجربه خرید اسب‌هاتون و حس کاری تون نسبت به اونا برامون بگید.
بعضی‌ها می‌گن خیلی بدشانس بودم تو اسب خریدن. بعضی وقتا خودم فکر می‌کنم اون اسبایی که داشتم اسبای خوبی بودن ولی من چون نبودم و کم سوار می‌شدم نباید انتظار داشته باشم که تو سه سال با اسبام جور شم. این انتظار زیاده از حدی بود. فکر که می‌کنم می‌گم شاید من بدشانس بودم چون من بعد از ویانا و بونیتو دو سه تا اسب گرفتم که اونا واسه من خوب نبودن. یکی از نکته‌های خوبی که تو منو اسبام بود این بود که اون اسبا باعث شدن من خیلی زحمت بکشم. اون موقع تو گرما صبح‌ها می‌رفتم سوار می‌شدم. تو اون دوره هم اسبا برای من زحمت می کشیدن هم من برای اسبام. بعدش که اسبام بهتر شدن دیگه من اون‌قدر زحمت نکشیدم.
از زاویه دید یه خانم جوان سوارکار محیط جامعه‌ی سوارکاری رو تحلیل کنید. مزیت‌ها و مشکلاتش برای یه خانم چیست؟
خب تو جامعه‌ی سوارکاری خانم‌ها هنوز اون قدر جا نیفتادند و جدا از ترس اون قدری که مردا دارن سواری می‌کنن خانم‌ها نمی‌کنن البته الان خیلی خانم‌ها دارم رده‌های مبتدی رو پر می‌کنن و میان بالا. جدا از اون ترس به نظرم گاهی شرایط نامناسب هست و مردها خیلی خانم‌ها رو اذیت می‌کنند. این مساله که گفتم قبلن خیلی بیشتر بود و الان خیلی کمتر شده و این که یه چیز دیگه هم هست و نمی‌دونم چرا وقتی ما خانم‌ها سواری می‌کنیم و مسابقه می‌دیم خیلی دیدها نسبت بهمون بده. نمی‌دونم چرا اما بیشتر دیده می‌شیم و همش زیر ذره‌بین هستیم. بیشتر وقتی یه خانم می‌پره می‌گن چه اسب خوبی، نمی‌گن چه سوار خوبی. چون اون خانم تونسته با اون اسب سواری کنه اسب خوبیه. شاید اون اسب رو اگه بذاریم زیر پای یه آقا نتونه اون سواری رو باهاش بکنه ولی قضاوت همیشه این طور بوده. همش اسبو قضاوت می‌کنن. این توجه زیاد به خانم‌ها تو یه سری چیزا ممکنه خیلی خوب باشه و تو یه سری چیزا می‌تونه خیلی بد باشه. تو جامعه هم باید خیلی مواظب بود. من اصلن از حاشیه خوشم نمیاد و سعی می‌کنم بی سر و صدا بیام و کارمو بکنم و برم.

ادامه ی این گفتگو را در مجله شماره بیست و دو بخوانید.
برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با تیام بختیاری کلیک کنید.

 

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید