نام های نشأت گرفته از اسب در ایران باستان

اسب در ایران باستان و گذشته های دور جایگاه و نفوذ عمیقی در عقاید، باورها و تفکر اساطیری جامعه داشته است.

وجود نام هایی که به نحوی به اسب اشاره داشته و از آن نشات گرفته و یا با آن ترکیب شده است گواهی بر این ادعا است. نام هایی که مربوط به ایران پیش از تاریخ و دوران تاریخی (باستان) و بعد از آن است و در این مطلب تعدادی از آن ها را بررسی می کنیم.

بیشترین این نام ها مربوط به ایزدان، بزرگان وقهرمانان درفرهنگ اساطیرتاریخی و نیمه تاریخی ایران از روزگار کهن تا به اواخر دوران تاریخی در ایران باستان یعنی زمان ساسانیان و حتی بعد از آن می باشد و هنوز هم تعدادی از این نامها مرسوم و جاری است.

 

آذر : در اصل ( آتورAtur ) نام فرشته موکّل آتش و یکی از بزرگترین ایزدان در دین زردشت است و آذرگشنسب نام دیگر همان فرشته و به معنی آتش جهنده و برق و اسب نر و قوی است. (آذر = آذر گشسب)
آریا اسپ : نام یکی از پسران اردشیر دوم است.
آذرگشنسپ بد: به مقامی دولتی در نواحی شرق در عصر ساسانیان اطلاق می شده است.
آئین گشسپ: نام سردار هرمز چهارم است.
ارجاسپ : ارجاسف و ارجسب، ارژاسب، ارچاسب، جرزاسف، در اوستا. ارجست. به معنای دارنده اسب ارجمند.
گر شاه ار جاسب توران خدای که دیوان بدندی به پیشش به پای
اسپندار مذ: روز اسپندار مذ (پنجمین روز از ماه اسپندرارمذ) را عید زنان در ایران باستان می خواندند و آنرا مزد گیران می گفتند.
اسپهبد : (سپهبد)،فرمانده سپاه، حافظ سپاه.
اسپ چتا: آرزومند اسب یا خواستار اسب.
اسپ بد: رئیس پارسی سپاه سواره نظام
اسپ بد پهلو: رئیس پارتی سپاه سواره نظام.
اسپاکو: همسر مهرداد چوپان که عهده دار شیر دادن کورش در کوهستان بود.
اسپی روز: یا اسفیروز نام کوهی در مازندران.
اسپهان :شهر اسپهان (اصفهان).اسپ دان(aspa-dana) یعنی اسب دان، جایگاه اسب. در جغرافیای معروف بطلیموس، از روزگار اشکانیان، ضمن توصیف ماد(Media) و پارس (Prsis)و از اسپدان نام برده است.
اروندگشنسپ: مرزبان ساسانی گرجستان در سده ششم میلادی.
اوروند اسپ : یعنی دارنده اسب تندرو و قوی، نام پدر ضحاک. مرداسب هم آمده یعنی دارنده اسب نر.
ائوروت اسپ (Aurarata ): یعنی دارنده اسب تند رو ، همان اورنده شاه است ، پدر لهراسب.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید