گفتگو با هنرمند مجسمه ساز:مسعود رنگرزان

یادم هست اولین باری که چند مجسمه ی زیبای  اسب را در اتوبان شیخ فضل ا… دیدم، شوق و شعفی در من شکل گرفت، چمن های اطراف آن مجسمه ها که تداعی کننده دشتی سرسبز بود، بلافاصله انقطاع زمان را بوجود آورد و من احساس کردم در طبیعتی به گستره ی ایران رها شده ام و دارم گرد این حیوانات نجیب می گردم  و البته این احساس را در نگاه دیگران نیز می دیدم و لذت می بردم. در واقع آن روزها این آثارمصداق واقعی یک مبلمان شهری و مجسمه هایی بودند که به شدت نیازش احساس می شد.

 

البته در اتوبان همت تقاطع مدرس نیز این اسب ها بودندکه ازصخرهاي مصنوعي در حال پایین آمدن بودند، انگار این اسب ها آمده بودند تا مردم را از ترافیک همیشگی و دود و بوق و همهمه نجات دهند و به طبیعت بازگردانند.
حالا از آن روزها سالها گذشته و شاید برای خیلی از مردم تهران این اسبها هم تکراری شده اند، برای مردمی که خیلی زود به همه چیز عادت می کنند.

آن روزها و هنوز تناسب اندام این مجسمه ها و فرم و فیگوراتیو و حس و حالشان چیز متفاوتی بود، انگار که خود اسب های واقعی را قالب گرفته باشند، باید اسب سوار باشی و با این حیوانات زندگی کرده باشی تا بدانی لحظه ای که در عین نجابت برایت طنازی می کند را چگونه می توان در این مجسمه ها به چشم دید.
همه ی این کارهای و کارهای نفیس دیگری از این دست، دست پرورده ی مسعود رنگرزان است.

وی  متولد 1346 كرمانشاه است و مجسمه سازي را بصورت تجربي ياد گرفته و در سکوت و آرامشی درونی به این کار پرداخته است؛ او همیشه از عشق فراوانش به اسب ميگويد:
خانة ما در محلهاي قديمي بود كه ماشين نمي توانست از آن عبور كند، اغلب فروشنده هاي دورهگرد كالاهايي مثل دوغ و سبزي و . . . را با اسب به محله ما مي آوردند. شايد 5 سال بيشتر نداشتم كه عاشق اسب شدم، ساعتها مي نشستم گوشة ديوار و در ازدحام زنهايي كه خريد مي كردند، به اسبها خيره مي شدم و البته آنها نيز به من خيره مي شدند.
بعد كه فروشنده مي رفت  من نیزبه دنبالش، چندين كوچه را مي رفتم  و این اتفاق آن قدر تکرار می شد که گاهی گم مي شدم و ساعتها به دنبالم مي گشتند و من با كتك و گريه به خانه برمي گشتم، ولي هر بار كه اسبي به محل ما مي آمد، من بودم و گم شدن در كوچه هاي ديگر.
روز و شب كارم طراحي از اسب بود، تمام دفترها و كتابهايم پر بود از طراحي اسب. هميشه با معلم هايم سر اين قضيه دعوا داشتم. پدرم نقاش بود و عشق هنر در من هر روز بيشتر و بيشتر ميشد.
تا سال هفتاد نمي دانستم كه مجسمه ساز مي شوم، از خدمت سربازي كه برگشتم، دست به هر كاري زدم: كفاشي، كارگر اداره برق، ساخت سه تار و . . . تا اينكه دیدن يك كارتون زندگی مرا متحول کرد، انیمیشنی دو بعدی كه در آن پسركي از یک تکه چوب، اسبي را تراشيد و آن لحظه چنان بر من تأثير گذاشت كه تصميم گرفتم فرداي آن روز با خريد تكه اي چوب اولين مجسمة زندگي ام را بسازم و متوجه چيزي عميق در اين كار شدم و يك شبه راهي را رفتم كه خود باور نداشتم. بعد تصميم به ساخت يك مجسمة شهري بزرگ گرفتم، مجسمه هايي به ارتفاع 7 متر كه سه عنصر، انسان، اسب و طبيعت به آسمان مي روند و…  در نهایت اسب تبديل شد  به سوژة تمام كارهايم.

چرا اسب؟ چرا كه نه، آيا شما موجودي را مي شناسيد كه در جنگ، شادي، عزا و كار از اسب به انسان نزديكتر باشد؟
چندي پيش خانمي سواركار از ايتاليا براي ديدن و خريد كارهايم به ايران آمد و وقتي از اسب براي او گفتم، شديداً تحت تأثير قرار گرفت، به خصوص وقتي فهميد ما اسبها را نمي خوريم. چگونه مي شود موجودي كه اين همه احساساتي است را خورد؟
ساعتهاي بسياري را در اصطبلها مي گذراندم و از اسبهاي اصيل طراحي مي كردم. اغلب اسبهايي را كه مي سازم، ايده اش از اسبهاي اصيل، عرب و ايراني است. تا به حال چندين گله اسب ساخته ام، حتي سفارش ساخت اسب شيخ محمد آل مكتوم را گرفتم كه در اندازة 40 سانتيمتر بسازم كه قرار بود به ايشان هديه شود. هر شب به فيلم و کلیپ های اسبهاي اصيل نگاه مي كنم و هر بار تماشای آن، نكتة جديدي از اين شاهكار خلقت را در مي يابم.

مسعود رنگرزان در پس این شیهه های بلند مجسمه هایش، مردی است آرام و باوقار، انگار نجیب بودن اولین عنصری است که او و اسب را پیوند داده است. او غیر از شاهکارهای اسبی اش، در شهر پدیده ی شاندیز نیز یک شاهکار هنری عظیم را شروع کرده و کتیبه ای غول آسا به ارتفاع 15 متر را در وصف شاهنامه فردوسی رقم زده است که علیرغم کامل نشدن،  حیرت و تحسین بسیاری را برانگیخت. وی در حال حاضر ساکن مشهد است و هنوز خاطره نگاه های نجیب اسب های دست فروشان،  عمق قلبش را به لرزه در می آورد 


از دیگر خواسته های رنگرزان این است که  بتواند گله های اسبش را به دورترین نقاط عالم ببرد، خواسته ای که هرگز دست نیافتنی نخواهد بود.

” مهدیار پیرزاده” – ایران هورسی

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید