برشی از گفتگو با اقای همایون وجدانی

از اسب‌های گذشته تون پنج اسم رو به ما بگید. آیا مرگ این اسب ها رو دیدید؟
یه اسب داشتم به اسم ممتاز. یه اسب داشتم به اسم سان شاین. یه اسب داشتم به اسم روشن. یه پونی به اسم عروس که وارداتی بود و اولین بار سال پنجاه و دو باهاش جایزه شدم. یه پونی دیگه خرما. بیشتر ترکمن بودن و سان شاین وارداتی بود. عکس همه شون رو دارم. خوشبختانه مرگ اسب‌ها رو ندیدم. بعد از انقلاب تمام این اسبا سهمیه بندی شدن و پخش شدن تو شهرستان‌ها. الان چون سن پاییزان بالا رفته خیلی نگرانش هستم و استرس دارم و همیشه بهش سر می‌زنم.

دوره‌ای بود که دوخون ها و تروبرد پاکستانی‌ها کره‌های لک لک و پرستو هم اومده بودن؟ فانیون هم بود؟
نه. فانیون قبلش بود. این اسبا ترکمن خالص بودن. کامبیز آتابای آقای علی رضایی، آقای حسین کریمی مجذوب و آقا عزت رو به عنوان کارشناس می‌فرستادند ترکمن صحرا. اینها تعدادی اسب رو انتخاب می‌کردند و می‌آوردند تهران و باهاشون پرش کار می‌کردند و این اسبا خیلی هم عالی می‌پریدند. متاسفانه نسل ترکمن‌ها رو از بین بردند. موقعی که شرکت اسبدوانی افتتاح شد اومدن اسبای ترکمن و اسبای تروبرد رو تو یه گروه دوندن. خب تروبردها با اختلاف اول بودن. ما گفتیم اینا برن تو گروه خودشون. کسی گوش نکرد. ترکمن‌ها که دیدن با اسب ترکمن جایزه نمی‌شن از تولید دست برداشتند و نسل اسبای ترکمن رو از بین بردند. شما ببینید این اسبای وارداتی که میان ایران خون ترکمن دارند خون عرب دارند. استقامت رو از ترکمن گرفتند، خونگرمی و زیبایی رو از عرب. ما قدر ترکمن‌هامونو ندونستیم.
از شاگرداتون برای ما بگید. بدترین و بهترین شون.
خدا وکیلی بدترین شاگرد نداشتم. شاگردام همه خوب بودن. الان مدتی یه با ایلیا معنوی کار می‌کنم. خیلی با هوش و با استعداد و زرنگه. به مادرش پیشنهاد کردم با این بچه دو ماهی یه بار اروپا بریم و هر دومون آموزش ببینیم چون من سقف اطلاعاتم محدوده. باید این بچه حمایت بشه تا بره به المپیک برسه. شروع سواری ایلیا با مسعود برجیان و شراگیم حبیبی بوده، تاپ رایدرای ایران. با آقای حیبیبی بزرگ کار کرده که استاد من بودند تو ایران با خانم ملیکا غروی و آقای فربد کار کرده. اینها تو ایران بهترین هستند. دوست دارم ایلیا بره در حد مسابقه‌های جهانی شرکت کنه و واقعا می‌تونه.
اولین اسبی که برای خودتون خریدید رو به خاطر دارید؟
بله یادم هست اسمش شاتزی بود. سال شصت و هفت از گنبد خریدمش. اسب کهری بود که آوردمش و باهاش کار کردم و خیلی جایزه گرفتیم. یه اسب دیگه داشتم کاسپین و یه دونه گلپا. یه اسب داشتم لاکی لوک. اون موقع خیلی خوب بود. اسب رو از کورس تو چهار سالگی بازنشسته می‌کردن ما می‌آوردیم روش کار می‌کردیم و می‌پروندیم. الان می‌ریم اسب ترین شده وارد می‌کنیم.
چرا همیشه و‌همه جا لباس سوارکاری به تن دارید؟
چون همیشه آماده‌ام. من فقط شنبه لباس سواری نمی‌پوشم. از صبح که از خونه میام بیرون تا شب آماده باش هستم. کسی ممکنه برسه بگه اسب ما رو تست کن یا دو تا مانع بذار و اسب من مشکل داره ببینش. من همیشه با لباس رزم آماده هستم.
به عنوان یک معلم خوش اخلاق بزرگ‌ترین معضل آموزش سوارکاری در ایران از منظر تربیت سوار چیست؟
تربیت یک اسب جوان نیازمند یک مربی با تربیت است. این جمله رو آقای جمشیدخانی تو یکی از کتاب‌هاشون نوشتند. برای تربیت سوارکار هم من همین جمله رو پیشنهاد می‌کنم. ما به عنوان مربی باید با تربیت با اسب و شاگردهامون برخورد بکنیم. شما اگر نگاه بکنید بیست تا سوارکارو من به شما نشون می‌دم که اسب‌شون شخصیت سوارهاشونو به خودشون گرفتند. آدم عصبی اسبش عصبی شده. یکی دیگه آرامش داره اسبش آرومه. من کلاسای دیگرانو نگاه کردم. مربی داره به شاگرد آموزش می‌ده. شاگرد می‌پرسه استاد این کار برا چی خوبه؟ مربی می‌گه این به تو ربطی نداره انجام بده. اگر ربطی نداره چرا بهش می‌گی انجام بده؟ اگه ربطی داره باز کن براش قضیه رو که قشنگ تفهیم بشه. پس خود تو آقا یا خانم مربی بلد نیستی و فقط شنیدی و این به نظرم معضل بزرگیه. من همیشه از این ناراحت بودم و گفتم تو یادگیری چیزی رو که بلدیم یاد بدیم. چیزی که شنیدیم و نمی‌دونیم رو انتقال ندیم. خطرناکه. الان سه چهار تا سوارکار هستند تو رده‌های پایین‌تر شرکت می‌کنن دایم زمین می‌خورند. این اشتباهه. اینا رو دائم تو این رده هول دادن آوردن.
یعنی پایه سواری شون هنوز درست نشده؟
پایه‌شون هنوز درست نیست. این خطرناکه. یه سری مالک هستند اینا رو نمی‌دونن وظیفه ماست که بهشون اینا رو تفهیم کنیم. اشکالی هم نداره بهشون بربخوره ولی تفهیم می‌شن. من چهل سال و خرده‌ایه دارم سواری می‌کنم. .قتی دم در مانژ واستادم می‌گم خدایا من سالم برم سالم بیام بیرون، نمی‌خوام جایزه رو. اینا نمی‌دونن فکر می‌کنن ما می‌پریم اینا هم می‌تونن. من شب و روز سوار اسبم، درک می‌کنم حس اسبو، حس مسابقه رو. اینا حس مسابقه رو ندارن. بعضی سوارها حس مسابقه رو می‌گیرن. من تو خونه هیچ موقع بی دلیل از رو یه تیر رد نمی‌شم. حتما برای این کارم دلیل دارم. شاگردام این کارو بخوان بکنن دلیل دارم. من با ایلیا همیشه بحث دارم که با پریدن چیزی گیر تو نمیاد باید کار کنی رو زمین که درست بپری. که تحرک و تعادل داشته باشی. گام بزنی تو مسیر درست حرکت کنی. اینها رو گوش کرد که رسید به سواری قشنگ، درسته تو قهرمانی کشور جایزه نبرد اما صاحب نظرا اومدن به من گفتن سواری کرد. تو ایران همه می‌پرسن کی یک شد. کسی نمی‌گه کی خوب سواری کرد. این برای ما سمه. نود و پنج درصد نتیجه می‌خوان پنج درصد سواری باید این برعکس بشه.

ادامه ی این گفتگو  را در مجله شماره پنج بخوانید.

برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با همایون وجدانی کلیک کنید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید