برشی از گفتگو با خانم فائزه غروی

نقشه دوم زندگی‌تون در حالتی که خدا تصمیم به آفرینش اسب نمی‌گرفت چی بود؟ از هوش هیجانی و هوش عضلانی که از خدا هدیه گرفتید در چه رسته و فعالیت بشری استفاده می‌بردید؟
من خیلی به این موضوع فکر کردم. چیزی که الان دوست دارم معلمی است. الان هم با توجه به کارم مربیگری هم می‌کنم که خود نوعی آموزش دادن است اما بیرون از اسب بیشتر کار کردن با کودکان و معلمی رو دنبال می‌کردم.
کی سوار یا کنار یا دور از اسب به این باور رسیدید که در آینده در زمره انگشت شمار سوارکار خانم ایران هستید که نه در تک مانع در پارکور توان بلند پروازی داره؟

این چیزی نیست که آدم به این نتیجه برسه. این چیزیه که برای آدم پیش میاد. باور این که می‌تونم سوارکار خوبی بشم و از جایگاهی که هستم می‌تونم بهتر بشم یه چیزیه که همیشه تو وجودم هست. فکر می‌کنم هر آدمی می‌تونه هر چیزی رو با تلاش به دست بیاره و چیزی نیست که احساس کنم برای من نمیشه. این باور من هست و فکر می‌کنم برای همه انسان‌ها همین طور باشه. در نتیجه آدم هر چیزی رو که بخواد بهش می‌رسه. این باوریه که من دارم.
برای رسیدن از یک سوار که شاید سواری آزاد می‌کنه تا یک همیشه حاضر در رده‌های بالا چه نقشه و ‌مسیری‌ طی کردید؟
ببینید برای این که به شکل حرفه‌ای این قضیه صورت بگیره یه بخش مهم داشتن اسبه. حالا یا خود شخص توان مالی داره یا اسپانسرها که وسیله‌ای این ورزش رو در اختیار بگذاره. این جنبه‌ی خیلی مهم قضیه رو اگر کنار بگذاریم مسیر خود شخص مهمه. مسیری که خود شخص باید در نظر بگیره اینه که این رشته می‌شه کل زندگیت. یعنی تو انتخاب دیگه‌ای نمی‌تونی داشته باشی. مثلا این که من آخر هفته می‌خوام دو روز برم سفر یا این که من امشب که پنجشنبه شبه و خانواده دور هم جمعند و می‌خوام برم مهمونی. همچین انتخاب‌هایی نداری. خیلی‌ها فقط مسابقه می‌رن و توان تامین اسب و تمرین روزانه رو هم دارند اما به عنوان یه شغل و یه حرفه تعطیلی نداره این کار. مجید همیشه یه مثال می‌زنه و می‌گه این کار مثل بیمارستانه. بیمارستان هیچ وقت تعطیل نمی‌شه. تو این مسیر اگه کسی بخواد از یه سوارکاری که سواری آزاد می‌کنه به یه سوارکار حرفه‌ای تبدیل بشه باید زمان زیادی بگذاره و این زمان زیاد گذاشتن یعنی زحمت کشیدن زیاد و برای هر شخصی این قضیه فرق داره. برای من البته زحمت نیست چون این قدر عشق تو این کار برای من هست که آدم چیزی رو حس نمی‌کنه. از بیرون خیلی‌ها به من می‌گن شما چرا این قدر کارتون سخته؟ دوازده شب میاید خونه قبلش تو اصطبلید سواری می‌کنید. من این جور به این قضیه نگاه نمی‌کنم. چون این کار برام عشقه سختی حس نمی‌کنم. سختی‌ها رو اصلا نمی‌بینم.
چه تجربه یا رفتار یا عمل خاصی برای ارتقا سوارکاری‌تون انجام دادید که فکر می‌کنید تجربه منحصر به فرد خودتون بوده و می‌تونه به باقی سوارکارها به ویژه خانم‌های سوارکار راهکار بده.
می‌تونم بگم خیلی جاها به عنوان یه سوارکار خانم می‌تونستم تو موقعیت‌های مختلف کنار بکشم. اما همیشه حقم رو خواستم و براش جنگیدم. برای چیزی که می‌خوام واستادم ، حرفمو زدم و براش مبارزه کردم. ببینید ریزش سوارکار خانم همه جای دنیا هست. چون وقتی حرفه‌ای می‌شه ماجرا و می‌رسی به رده‌های بالاتر و شرکت تو مسابقه‌های مهم تر و به شکل حرفه‌ای سواری می‌کنی و مربیگری، باید زمان زیادی برای شاگرد بگذاری و این می‌شه حرفه‌ات و این حرفه برای خانم‌ها یه کم حرفه سختیه. مسابقه‌های ایران تو ارتفاع صد و چهل، صد و چهل و پنجه که تعداد خانم‌ها کمه، شاید تو اروپا تو صد و شصت تعداد خانم‌ها کم باشه اما تو رده‌های مطابق رده‌های ایران شاید تعداد خانم‌ها حتا بیشتر از آقایون باشه. به هر حال فکر می‌کنم شاید این انتخاب خانم‌هاست که باید زمان بیشتری بگذارند و تو باشگاه وقت سپری کنند و این کارو شاید نتونن بکنن و به تدریج دور بشن.
نحوه آموزش شانه به داخل رو به خواننده‌های ما مختصر توضیح می‌دید؟
شانه به داخل اثری است که اسمش روش هست. شانه داخلی اسب خارج می‌شه از بقیه محورها و یه محور تشکیل می‌ده و شانه خارجی و پای داخلی اسب یه محور جدا تشکیل می‌ده و پای خارجی هم یه محور دیگه و اسب در واقع تو سه محور حرکت رو به جلو می‌کنه. برای این اثر من می‌تونم بگم قشنگ‌ترین حالتی که یه سوارکار می‌تونه این اثر رو درک کنه اینه که در آموزش دادنِ این اثر می‌گن که اگر بخوای این اثر رو درست بری وانمود کن می‌خوای اسبو به دایره ببری ولی خط مستقیم رو بری و سر اسب رو کمی متمایل به داخل کنی، چون تو دایره همین طوره و با پای داخل اسب رو به جلو هدایت می‌کنیم به جای این که به دایره بیاد ولی تماس اصلی با دست خارجه یعنی سر اسب متمایل به داخله ولی تماس خارج شرطه و پای خارج هم عقب پشت تنگ باید پشتیبانی کنه.
خودتون رو سوارکار بهتری می‌دونید یا مربی بهتری؟ چرا؟
واقعا نمی‌تونم بگم. موضوع سختیه. در مورد مربیگری یه چیز که به من حس خیلی قشنگی می‌ده اینه که که من خودم انتخاب نکردم که خب الان می‌خوام مربیگری کنم. برای من این مساله به این شکل پیش اومد که من زیر نظر مجید بودم و مجید گفت شروع کن با شاگردای من کار کردن و خوب منم دوست داشتم اما به این شکل نبود که من حتما می‌خوام مربی باشم. وقتی شروع کردم چیزی که خیلی برام لذت بخش بود این بود که بدون این که هیچ برنامه‌ای داشته باشم و آموزشی دیده باشم می‌دونستم باید چه کار کنم و این برام خیلی لذت بخش بود. تو هر لحظه فهمیدم که الان مشکل این سوارکار چیه و مشکل این اسب چیه. همه چیز رو ناخوداگاه می‌دونستم و حس کردم می‌تونم مربی خیلی خوبی باشم.
برای انتخاب آبخوری مناسب برای اسب‌های مسابقه‌ای تون از آقای شریفی کمک می‌گیرید یا خودتون تصمیم می‌گیرید؟
صد درصد از مجید کمک می‌گیرم. البته خودم هم ایده‌هایی دارم اما نظر مجید رو می‌خوام.
چقدر در انتخاب ابزار و‌لوازم سواری خودتون و اسب تون، ‌زیبایی شناسی، جنسیت و‌ سلیقه نقش داره و‌ چقدر مسایل دیگه‌ای مثل حامی مالی یا هر چیز دیگری؟
تو دوره‌ای من خیلی دوست داشتم اسب‌هامو رنگ‌های مختلف با هم ست کنم ولی الان بیشترین چیزی که مدنظرمه اینه که ابزار مناسب برای اسبم پیدا کنم. مثلا کدوم مچ بند برای اسبم مناسب تره یا کدوم زین برای خودم و کمر اسبم مفیدتره. همچنان البته زیبایی برام مهمه ولی اسب برام مهمتره و بیشتر به اون فکر می‌کنم.
در مورد لباس‌های سوارکاری چی؟ چون به هر شکل سوارکاری یک نمایش میدانیه.
در مورد لباس‌هام سعی کردم لباس‌هامو ست کنم. در کل تم آبی و فیروزه‌ای رو خیلی دوست دارم. شاید شلاق و دستکشم و تی شرت مسابقه‌ای را سعی می‌کنم که با هم ست کنم. در کل این موضوع برام جذابیت خاصی داره.

ادامه ی این گفتگو را در مجله شماره هفت بخوانید.
برای دیدن بخش قبلی مصاحبه با فائزه غروی کلیک کنید.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید