حس بینایی اسب 2

چشم های اسب، کاملاً جدا از هم و در دو طرف سر قرار دارد؛ به طوری که چشم تصویری کاملا متفاوت خواهد داشت. تصاویر در مغز اسب، برخلاف مغز انسان، بر روی هم نمی افتند. موقعیت چشمان اسب به او این توانایی را می دهد تا فواصل دور و پشت سر خود را به خوبی فواصل رو به رو، و همچنین هر دو طرف را هم زمان ببیند.

این دید وسیع برای حیوانی که در یک دشت باز زندگی می کند و احتمال حمله به او از هر سمت وجود دارد، بسیار با ارزش است.

چشم

چشم یا اندام بینایی اسب پیشرفته ترین اندام حسی بدن حیوان است. این اندام، محرک ها را به صورت نور دریافت می کند و آن ها را از طریق یک ساختمان عصبی پیچیده به نام شبکیه، به ضربان هایی عصبی که به طور مستقیم از طریق اعصاب بینایی به مغز فرستاده می شوند، تغییر می دهد، و مغز، این ضربان های عصبی را به صورت تصویر تفسیر می کند.

 کلیه ی پستانداران عادی، یک جفت چشم دارند، که درون یک محوطه ی استخوانی (حفره ی چشمی) در جمجمه قرار گرفته اند. دو لایه پوستی به نام پلک نیز وجود دارد که چشم ها را بسته نگه می دارند و از آن ها محافظت می کنند.

انتهای آزاد این لایه های پوستی را تارهای مویی به نام مژه تشکیل داده است که به صورت تورهای حفاظتی عمل می کنند. به عبارت دیگر، مژه ها به عنوان فیلتر و یا صافی در مقابل ورود گرد و غبار به چشم عمل می کنند. گفتنی است در حیوانات اهلی، مژگان فقط در پلک بالایی وجود دارد!!
غدد چربی ویژه ای به نام مبومیان و یا غدد تارسال در قسمت انتهایی فولیکول های مویی مژه ها در پلک بالایی قرار دارند که از طریق مجرایی کوچک با قسمت داخلی پلک ارتباط برقرار می کنند و باعث می شوند مواد چربی تشرح شده توسط آنان از انتشار اشک در تمام قسمت چشم جلوگیری کند. به همین دلیل است که اشک فقط از گوشه ی چشم جاری می شود.

قسمت داخلی پلک از لایه نازکی از بافت اپی تلیومی به نام ملتحمه تشکیل شده است که پوششی برای کره ی چشم و قرنیه است. در گوشه داخلی چشم، لایه ی نازکی به نام پلک سوم وجود دارد که در گونه های مختلف، متفاوت است. این تفاوت ها از حالت بسیار کوچک در انسان، تا شکل پیشرفته یا وسیع در اسب وجود دارد.

غدد اشکی، غددی بادامی شکل هستند که زیر بافت ملتحمه، در گوشه ی داخلی چشم قرار دارند. غدد اشکی با ترشح مایعات سروزی نیز باعث می شوند بافت ملتحمه و نیز کره ی چشم مرطوب و لغزنده شود، و هم بافت ملتحمه را شستشو می دهند. اشک اضافی ترشح شده در یک کیسه ی اشکی در گوشه ی داخلی چشم جمع شده، از طریق مجرایبینی–چشمی دفع می شود.

فیزیولوژی چشم و بینایی

چشم، ساختاری است برای دریافت اشعه های نوری (درون طیف بینایی) و انتقال آن ها توسط شبکه های عصبی که به وسیله ی مغز تفسیر می شود. به عبارت دیگر، این مغز است که می بیند، نه چشم. از آن جا که ما ظاهر کار را می بینیم، به نظر می رسد که بینایی توسط چشم انجام می شود؛ در صورتی که فقط قسمت کوچکی از طیف قابل دیدن قادر به تحریک شبکیه ی چشم است. طول موج ها از طول موج مادون قرمز تا طول موج فرابنفش، متفاوت است. میزان واقعی طیف های نوری، بسیار بیشتر از چیزهایی است که توسط سلول های عصبی شبکیه تفسیر می شوند.

الف) انکسار یا تجزیه

زمانی که نور از مسیری مستقیم و شفاف عبور می کند، همواره سرعت ثابتی دارد، اما زمانی که همین نور به مانعی برخورد کند که همان شفافیت را داشته ولی چگالی آن متفاوت باشد، بخشی از آن منعکس می شو و بقیه در مسیرهای مختلفی جریان پیدا می کند. این تغییر حالت در نور را انکسار یا تجزیه می گویند. میزان انکسار، به نوع محیطی که نور از آن عبور می کند بستگی دارد.

ب) عدسی

عدسی، یک محیط انکساری خمیده است، زمانی که اشعه ی نور به سطح آن برخورد می کند، بسته به درجه و سمت خمیدگی، به جهت های مختلف منحرف می شود. به خط عمود به محور افقی عدسی که از مرکز خمیدگی عدسی عبور می کند، محوراپتیک می گویند. نوری که از این محور عبور می کند، تجزیه نمی شود.

کار عدسی، تطابق سیستم بینایی چشم است؛ درست شبیه به دوربین، که عمل تطابق را با تنظیم عدسی دوربین (جلو و عقب بردن عدسی) انجام می دهد؛ با این تفاوت که عدسی چشم قابل حرکت نیست و عمل تطابق را با تغییر خمیدگی انجام می دهد.

در اسب ها، عمل تطابق چشم فقط از طریق بالا و پایین بردن سر، صورت می گیرد، تا این که تصویر اشیاء در فواصل مختلف بر روی بخش مناسب شبکیه تشکیل شود. این مسئله برای اسبی که به صورت وحشی زندگی می کند، بسیار مفید است؛ زیرا سر اسب در هنگام چرا پایین است، و اسب می تواند اشیای نزدیک پای خود و بالاتر از خط افق را ببیند. هر چند اسب هایی که در سوارکاری استفاده می شوند و دایم مجبورند سر خود از اشیای نزدیک خود وحشت دارند، و یا هنگام سوارکاری در مناطق ناهموار یا پرش، باید آن ها را ترغیب کرد تا سر خود را پایین نگه دارند.

در روشی که اسب ها چشم های خود را بر روی اجسام متمرکز می کنند، تشخیص درست فاصله برای آن ها مشکل است و این مشکل به دلیل عدم وجود بینایی دو چشمی تشدید می شود.

راه های زیادی برای اندازه گیری بصری عمق و فاصله اشیاء وجود دارد. در انسان، به دلیل آن که چشم ها در فاصله ی نزدیک از هم در صورت قرار دارند، تصویر مشابهی در هر دو چشم تشکیل می شود. این نوع بینایی را بینایی دو چشمی می نامند. از آن جا که چشم ها از دو زاویه با تفاوت بسیار جزئی به منظره می نگرند، هر کدام تصاویر را با اختلاف کلی دریافت می کنند، و در مغز، هر دو تصویر بر روی هم قرار می گیرند و اثر ترکیب یافته، تصویر سه بعدی خواهد بود. بینایی دو چشمی، به اشیا ثابت و استواری خاصی در فضا می دهد.

اما چشم های اسب، کاملاً جدا از هم، در دو طرف سر قرار دارد؛ به طوری که چشم، تصویری کاملا متفاوت خواهد داشت. تصایر در مغز اسب، مانند مغز انسان، بر روی هم نمی افتند. موقعیت چشمان اسب به او این توانایی را می دهد تا فواصل دور و پشت سر خود را به خوبی فواصل رو به رو، و همچنین هر دو طرف را هم زمان ببیند. این دید وسیع برای حیوانی که در یک دشت باز زندگی می کند و احتمال حمله به او از هر سمت وجود دارد، بسیار با ارزش است.

کالبدشناسی سیستم بینایی اسب

عمل دیدن نیازمند آن است که تصویر بر روی شبکه ی لایه ی درونی چشم بیفتد. این تصویر، موجب تغییراتی در قابلیت الکتریکی میلیون ها عصب موجود در شبکیه می شود و در نتیجه، پیام ها از طریق اعصاب بینایی به سایر قسمت های مغز ارسال می شوند (گفته شد «سایر قسمت ها»؛ زیرا شبکیه به طور واقعی، قسمتی از مغز است و به همراه عصب بینایی، در سیستم عصبی مرکزی و نه محیطی، قرار دارد).

این بخش، کالبدشناسی چشم ها، گیرنده های نوری واقعی در شبکیه که وجود نور را تشخیص می دهند و نیز ارتباطات بین شبکیه و مغز (فیزیولوژی) را توصیف می کند.

1- ناحیه ی چشم

ناحیه ی چشم، شامل اعضای بینایی، یعنی کره ی چشم، و اعضای فرعی آن است. حدود ناحیه ی چشم از خارج در قسمت داخلی، پیشانی؛ در قسمت خارجی، ناحیه ی جوشی (کف گونه)؛ در عقب، گیجگاه؛ و در جلو، ناحیه صورت، فقط پلک ها و قسمت قدامی کره ی چشم در خارج مرئی هستند.

کره ی چشم با اعضای فرعی مختلف، یعنی عضله ها، اعصاب رگ ها و کیسه ی (غده) اشکی، در حفره ای موسوم به حفره ی کاسه ی چشم قرار گرفته است.

2-حفره ی چشم

حفره ی چشم به صورت مخروطی است که قاعده ی آن به طرف جلو و خارج برگشته و رأس آن به طرف عقب و داخل است (شکل 1-1). کره ی چشم در داخل حفره قرار می گیرد و ظرفیت حفره ی چشمی، دو و نیم برابر ظرفیت کره ی چشم است. محور بزرگ حفره ی چشم از پایین به بالا، از اخل به خارج و از عقب به جلو، به صورت مورب است. این محور، 8 تا 9 سانتی متر طول دارد و با سطح میانی، یک زاویه ی 68 تا 80 درجه می سازد، که به طرف جلو باز می شود. بنابراین، حفره ی چشم به طور واضح به طرف خارج برگشته است، و سوراخ آن ها از یکدیگر حدود 15 تا 16 سانتی متر فاصله دارد.

حفره چشم علاوه بر کره ی چشم، شامل این اعضا است: عصب باصره (بینایی)، ماهیچه های محرکه ی چشم، غده ی اشکی، رگ ها و اعصاب و یک بالش چربی که بین این اعضا قرار دارد.

3-کره ی چشم

کره ی چشم، عبارت است از یک کره ی میان خالی که از اجتماع یک قطعه ی قدامی و یک قطعه ی خلفی حاصل شده است. قطعه ی قدامی محدب تر از قطعه ی خلفی بوده، شفاف است و ثلث قدامی کره ی چشم را تشکیل می دهد. قطعه ی خلفی صدفی رنگ است و در عقب سطح خود و کمی در اخل و پایین انتهای خلفی محور طولی خود، به طور مستقیم به وسیله ی عصب بینایی امتداد می یابد.

کره چشم اسب به طور متوسط 45 تا 65 گرم وزن دارد و حجم ان از 38 تا 50 سانتی متر مکعب متفاوت است و کمتر از نصف طرفیت حفره ی چشم را اشغال می کند.

ساختمان کره ی چشم

کره ی چشم شامل سه پرده ی خارجی (صلبیه و قرنیه)، میانی (مشیمیه و عنبیه) و داخلی (شبکیه) است.

الف) پرده ی خارجی

الف -1  صلبیه: قطعه ای خلفی کره ی چشم را محدود کرده، به صورت یک پوشش سفیدرنگ، کدر یا صدفی رنگ که کمی هم خاصیت پلاستیکی دارد، خود را نمایان می کند. ضخامت صلبیه در نیمه ی خلفی در حدود 2 میلی متر است و در قسمت خط استوا، صلبیه نازک می شود (در آن جا حدود 5/0 میلی متر ضخامت دارد) و دوباره در نقطه ای که به قرنیه متصل است، ضخیم می شود و به حدود 5/1 تا 2 میلی متر می رسد.

الف – 2  قرنیه: پرده ای شفاف است که قسمت قدامی کره ی چشم را تشکیل می دهد. سطح آن صاف و درخشان، و در قسمت جلو محدب، و در قسمت عقب مقعر است. ساختمان قرنیه از بافتنی ملتحمه تشکیل شده است که فاقد عروق خونی است و توسط جریان لنفاوی (به وسیله ی اسمز یا گردش مستقیم مایع بین سلولی در فضای بافت همبندی) تغذیه می شود.

ب) پرده ی میانی

ب-1  مشیمیه: این پرده، ماهیچه ای رگی است که به سمت داخل به طرف محور مرکزی کره ی چشم خم شده است و در عقب قرنیه، یک جدار عمودی را تشکیل می دهد که عنبیه نام دارد. سطح خارجی پرده ی مشیمیه به رنگ های سیاه یا قهوه ای است که به وسیله ی لامینا فوسکا به سطح داخلی پرده صلبیه متصل است. پرده ی مشیمیه عمق چشم را به یک اتاق تاریک مبدل کرده، برای پرده ی شبکیه که به سطح داخلی آن چسبیده است، به منزله ی عامل مولد حرارت عمل می کند.

ب-2  عنبیه: عنبیه در داخل چشم و جلو عدسی، یک دیافراگم حقیقی را تشکیل می دهد که در مرکز آن، سوراخی به نام مردمک قرار دارد که نسبت به شدت نور با فاصله ای که نگاه به آن دوخته شده است، جمع و یا باز می شود.ج)  پرده ی داخلی (شبکیه)

این پرده که کاملاً شفاف است، در سطح داخلی پرده ی میانی گسترده شده است و دو قسمت دارد:

1. شبکیه ی عصبی: پرده ی بسیار نازکی است که در هنگام حیات، بسیار شفاف است و پس از مرگ، به سرعت فاسد می شود و به رنگ شیری و یا خاکستری در می آید. هر گاه به آن روشنایی بدهند، بی رنگ می شود و در تاریکی به رنگ قرمز در می آید. این خاصیت به علت وجود رنگینه ای مخصوص است که مانند ماده ی حساس روی شیشه ی عکاسی، تحت تأثیر نور تجزیه می شود.

2. شبکیه ی اپی تلیایی: پرده ای بسیار نازک و غیر قابل تحریک است که شبکه ی عنبیه ای مژگانی نیز نامیده می شود.

4- پلک ها

عمل اصلی پلک ها، بسته نگه داشتن و محافظت از چشم است. همان طور که گفته شد، در انتهای آزاد پلک ها، تارهایی مویی به نام مژه وجود دارد که به عنوان تورهای حفاظتی (فیلتر یا صافی) در مقابل عبور گرد و غبار عمل می کند. در حیوانات اهلی، مژه ها فقط در پلک بالایی وجود دارند.

پلک سوم

این پلک در گوشه ی داخلی چشم قرار دارد و در بسیاری از بیماری های ویروسی و باکتریایی، بزرگ شدن این عضو، نشانه ی بیماری است و از ان برای کمک به فرایند تشخیص بیماری استفاده می شود.

عضلات چشم

نام عضله و عملکرد:

Dorsal Rectus حرکت عمودی چشم به سمت بالا

Ventral Rectus حرکت عمودی چشم به سمت پایین

Medial Rectus حرکت افقی چشم و به صورت مدیالی

Lateral Recuts حرکت افقی و لترالی چشم

Dorsal oblique حرکت چرخشی و به سمت بالا

 Ventral Obliqueحرکت چرخشی و به سمت پایین

Retractor oculi حرکت کششی چشم به درون حفره ی چشمی

Ciliary muscle تنظیم عدسی چشم

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید