اسبی که داریوش اول را بر تخت نشاند

در تاریخ ایران قدیمی ترین اسب، اسب داریوش اول است که به گفته ی هرودت تاریخ نویس یونانی ، او را به پادشاهی رسانید.

هرودت می نویسد: زمانی که کمبوجیه پسر کورش بزرگ می خواست به کشور مصر لشکر کشی کند، نهانی برادر خود اسمردیس (بردیه) را از حسد کشت ، ولی در غیاب او مغی که به اسمردیس شباهت داشت ، در ایران بر تخت نشست و خود را برادر شاه خواند.

کمبوجیه هنگامی که از سفر مصر به ایران باز می گشت در سوریه از این واقعه آگاه شد و چون می دانست که آن مرد برادرش نیست ، برای دفع وی عازم ایران گشت. امّا وقتی می خواست بر اسب نشیند از نوک شمشیر خود زخمی برداشت و از آن زخم درگذشت.

پس از مرگ او هفت تن از بزرگان پارس ، که از آن جمله یکی داریوش پسر ویشتاسب هخامنش بود، به تفصیلی که در تاریخ هرودت باید دید، اسمردیس دروغی را کشتند ، سپس بر سر انتخاب جانشین کمبوجیه به مشورت پرداختند ، و در آخر قرار بر این نهادند که روز دیگر هنگام طلوع خورشید با هم به محلی در خارج شهر روند ، و در آن جا هر اسبی که زودتر از اسب دیگران شیهه کشید ، صاحبش به پادشاهی ایران انتخاب گردد.

داریوش چون به خانه بازگشت ، این راز را با ستوربان خود اویبارس در میان گذاشت و گفت : ” آیا می توانی کاری کنی که من شاه شوم؟”

اویبارس در جواب گفت :” اگر شاه شدن تو بسته به این است که اسبت زودتر از اسب دیگران شیهه کشد آسوده باش . زیرا من تدبیری می دانم که در نتیجه ی آن تردیدی نیست .” داریوش گفت :”پس شتاب کن و در این کار تأخیر روامدار ، که فردا روز آزمایش است.”
“اویبارس ” شبانه مادیانی را که محبوب اسب سواری داریوش بود ، به نقطه معهود برد و در آنجا بر درختی بست . پس از آن اسب داریوش را چند بار گرد آن مادیان گردانید و بدان نزدیک کرد.

روز دیگر که داریوش و بزرگان پارس سواره بدان محل رفتند ، اسب داریوش بیاد مادیان پیش رفت و شیهه کشید . همراهان داریوش بی درنگ از اسبان خود به زیر جستند و در پیش او به زانو در آمدند و او را به شاهی تبریک گفتند .

البته این مسئله مقرون به حقیقت نیست و جنبه ای افسانه ای دارد.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید